شب آخر دور دوم خندانند هشو برگزار شد و در این شب امیرحسین قیاسی، رضا نظری، علی صبوری و ناصر محبی بر روی صحنه آمدند و استندآپ خود را اجرا کردند.
پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی:
امیرحسین قیاسی
نفر اولی که بر روی صحنه آمد، امیرحسین قیاسی بود از گروه رامبد جوان. او موضوع انتخابات، وعدههای مسئولین و رفتار آقازادهها را به طرز شیرینی مطرح کرد.
با استفاده از همان جهانی که در استندآپ قبلی خود در ذهن مخاطب ساخته بود. یعنی یک محلهی جنوب شهری پر از مشکلات اقتصادی و بزهکاریهای اجتماعی
. میتوان گفت نیش و کنایههای او به رفتار برخی مسئولین و آقازادهها ، در کنار خندیدن و لذت بردن از استندآپ، دل مخاطب را نیز خنک میکرد. مخاطبی که همیشه از برخی مسئولین گلایه دارد. مسئولانی که وعدههای عمل نکردهی فراوانی به جا میگذارند و در نهایت با ماشینی مدل بالا از سمت خود کنار میروند. تازه اگر بروند.
امیرحسین قیاسی، به رانتخواری اشاره کرد. شوخیهایی که جایشان در استندآپهای این روزهای خندانندهشو خالی است.
قیاسی و برخی دیگر از کمدینهای خندانندهشو در اواسط اجرا متن را فراموش کردند. مربیهای این کمدینها میتوانند به غیر از چلوکباب خوردن، روشهایی برای پنهان کردن این موضوع را به آنها بیاموزند.
روشهایی برای خریدن زمان، برای پرت کردن حواس مخاطب در لحظهای که متن را فراموش میکنند. برای توجیه تپقشان. حتا برای ساختن یک شوخی برای زمانی که تپق میزنند.
امیرحسین قیاسی شوخیهایش نسبتاً دست اول بودند و به دور از شوخیهای جنسی و اینستاگرامی. اما نکتهی منفی اجرای قیاسی پایانبندی استندآپش بود.
جای که او استندآپ را به پایان برد ولی مخاطب متوجه نشد و منتظر ادامهی اجرا بود. اجرا و ادای شوخی پایانی باید به نحوی باشد که مخاطب وقتی فهمید استندآپ به پایان رسیده، یکه نخورد. این موضوع توی ذوق مخاطب میزند.
رضا نظری
نفری دومی که روی صحنه آمد، رضا نظری از گروه اشکان خطیبی بود. او نیز موضوع خوبی را برای استندآپ خود انتخاب کرده بود.
موضوع ناوگان حمل و نقل عمومی. اما خیلی نتوانست این موضوع را پرورش دهد. گویی در این مدت تلاش او و مربیاش بیشتر برای اصلاح نحوهی ادای کلمات بوده است. تلاشی که تا حدودی موفق بود.
نظری قدرت تقلید صدا هم دارد. او صدای محسن چاوشی، مسعود اسکویی (گوینده پیشکسوت رادیو) را تقلید کرد. تقلید صدا میتواند یک امتیاز برای کمدین به حساب بیایید. اما به شرطی که در جایش استفاده شود. نه اینکه به زور یک شوخی نوشته شود تا از این توانایی بهره برد. رضا نظری کمدین خوبی است. منتها باید روی متن و اجرا و ادای کلمات و انتخاب موضوع و حرکات بدنش بیشتر کار کند!
علی صبوری
نفر سومی که روی صحنه آمد و استندآپ خود را اجرا کرد، علی صبوری از گروه فرهاد آئیش بود.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم علی صبوری رشد یافتهی اینستاگرام است. خندانندهشو گویا قصد دارد از یک اینفلوئنسر یک هنرمند بسازد. البته این کار به ذات کار ناپسندی نیست. خیلی هم خوب است.
اما علی صبوری اگر از همین امروز عکس خود را بر سردر سینماها کنار رضا عطاران ببیند، از رسیدن به موفقیت دور خواهد شد و میبایست به همان پیج اینستاگرام خود برگردد و دنبال لایک جمع کردن باشد.
چرا که جنس شوخیهای علی صبوری هنوز همان شوخیهای کلیپهای اینستاگرامیاش است. همان نگاه جنسیتی به زنان. همان شوخی با تف کردن. همان دیدگاه به روابط پدر و پسری.
علی صبوری اما در جایی که به عدم پاسخگویی و رفتن به تلهکابین توچال اشاره کرد وارد فاز جدید استندآپ خود شد. فازی که به مسائل روز جامعه هم نیمنگاهی دارد.
ناصر محبی
نفر چهارمی که روی صحنه آمد و استندآپ خود را اجرا کرد، ناصر محبی از گروه پانتهآ بهرام بود. ناصر محبی متولد ۷۴ است.
این چیزی بود که ما از یک دقیقهی آغازین استندآپ محبی فهمیدیم. یک دقیقهای که میبایست طوفانی شروع شود و کمدین در آن تایم، طرح موضوع و کدگذاری کند.
ناصر محبی با استفاده از بیان شیرین خود موفق شده است مخاطبینی را برای خود دست و پا کند. مخاطبینی که اکثراً از ترکزبانها هستند. هرچند برخی از همان ترکها معتقدند برخی از شوخیهای ناصر محبی کپی شده از تئاترهای «صمد و ممد» بود.
اینکه یک کمدین شوخیهای خود را از شخص ثالثی وام بگیرد خیلی ایرادی به او وارد نیست. اما اگر به عینه شوخیها را تکرار کند، باور بفرمایید یک مقدار به او ایراد وارد است. ناصر محبی میباید کمی روی تغییر لحنهایش کار کند. جایی که لحنش را عوض کرد و گفت: «منحرفها»، فقط پانتهآ بهرام، مربیاش خندید. آن هم به خاطر آنکه از متن خبر داشت.
در پایان ناصر محبی باید بداند که برای کمدین شدن فاکتورهای بیشتری مورد نیاز است. او نباید به لهجه و ادا کردن اشتباهی جملات و ضربالمثلها اکتفا کند. او باید بداند اگر در دیگر زمینهها پیشرفت نکند، محکوم است به بازگشت به شهر خود و افتادن دنبال طلبش از جعفرآقا.
پایان پیام
باز هم نگاه از بالا و توهین جای نقد …حضرت منتقد میدونی برا گفتن همون کلمات قیاسی چه استرسی کشیده که تیکه ی چلوکباب می اندازی بامزه ؟