مومن علی جوزی پور یک «خنده سازِ» بسیار خلاق بود که در موقعیتهای مختلف، به تناسبِ نوعِ مخاطبین و شرایط و فضای حاکم بر جلسه، بهطور بداهه، شوخیهای جدیدی میآفرید
به گزارش پایگاه خبری گلونی، دکتر سیامک موسوی اسدزاده در فصلنامه پریسک زاگرس نوشته است:
استاد مومن علی جوزی پور معروف به «مومه» برجستهترین نمایشگر بومی لرستان و استانهای همجوار است. وی، استعداد فوقالعادهای در بازیگری داشت و بسیار باهوش و درایت بود و اگر در شرایطی بهتر از آنچه داشت، قرار میگرفت و استعدادهایش پرورش مییافت، بیتردید در ردیف کمدینهای مشهور دنیا قرار میایستاد، زیرا هم دارای بدن و بیانی با انعطاف و نرمشِ فراوان بود و هم بر اجزایِ بدن و ساختمان «بیانی»اش شناختِ کامل و احاطه داشت. از دیگر صفات برجستهی مومه، وسعت تجربیات و دانستهها و گستردگی تخیل و قوهی تجسم بخشی خارقالعادهاش بود.
مومن علی جوزی پور
او در عین حالی که خواندن و نوشتن نمیدانست، در زمینهی شناخت جامعه، خصوصاً جوامع روستایی و عشایری تبحر خاصی داشت و به ریزترین مناسبات و روابط بین فردی و اجتماعیِ جامعه آگاهی پیدا کرده بود و افراد را از نظر درونی و روانی، با تیزبینی مورد مطالعه قرار میداد و کردار آنان را تحلیل میکرد و همین، به درک عمیق اواز روابط اجتماعی و شناخت روانیِ افراد، کمک مینمود.
همهی این نکات موجب شده بود که مومه، در اجرای لطایف و نمایشهایی که خلق میکرد و بازی مینمود، موفق باشد و تحسین همگان را برانگیزد. از این رو وی، به عنوان یک نابغه، متفکر و پیشگام، در طنز بومی- شفاهی- لرستان به حساب میآید، که مشکلات و معضلات جامعه ی خود را در مییابد و با ایدهها و نگرش خود، به موضوعی طنز و گاه – در برابر رفتارهای ناپسند و خارج از عُرف افراد- هجو مبدل می ساخت و با چاشنیِ خنده و سرگرمی، آن را عریان میکرد و زشتی آن را روشن مینمود.
توانایی مومه
یکی از مهمترین تواناییهای مومه، بالا بودنِ توانِ «مشاهده» و «شنیدار»ش بود، که موجبِ بالابردنِ سطح اطلاعاتاش میشد. مشاهده یکی از عناصر مقدماتی ایجاد ارتباط است و یکی از مهمترین مهارتهای یک «خندهساز» -کمدین- بهشمار میآید. مومه به واسطهی خوب نگاه کردن و خوب شنیدن، به درک عمیقتر وقایع و پدیدهها نائل میگردید و با نبوغی که داشت و با ذهن تجزیهگر تحلیلپردازش، زشتی و زیبایی آن را در مییافت.
از این رو، وی، شداید دنیا و رفتارهای کجمدارانهی بعضی کسان را به خوبی درک کرده بود. اوکه خود از زجر دیدگان این دنیا به حساب میآمد، با آگاهی از اینها، طبیعتاً، تلخ کامتر از دیگران بود و بهتر از دیگران، بیهودگی دنیا را میفهمید، به همین خاطر بهرغم درونِ پُرالتهابش، میخواست، که اطرافیانش، از زندگی بهرهی بیشتر و بهتری ببرند و با تقلیدهای مسخره آمیز و بازیهای خندهدارش، تلاش میکرد که آنان شاد و مسرور شوند، چنانچه «فلیسین شالّه» میگوید: «فکاهی و هزلگو»، ناقص و محدود، بیمعنی و غیر متناسب بودن زندگی را میبیند. ولی بر تلخکامی خود، با مهر و علاقه عمیق نسبت به آنهایی که زندگی میکنند و با اعتماد و ایمان به نیروهایی که بر طبیعت و تاریخ حاکماند، تسلط پیدا میکند.
یک خندهساز خلاق
مومن علی جوزی پور یک «خنده سازِ» بسیار خلاق بود که در موقعیتهای مختلف، به تناسبِ نوعِ مخاطبین و شرایط و فضای حاکم بر جلسه، بهطور بداهه، شوخیهای جدیدی میآفرید و گاهی اوقات نیز بر اساس نوعِ مخاطبینش، شوخیای قدیمی را تغییر میداد و به آنان ارائه میکرد. او یک داستان میساخت، که شبیه یک چهارچوب عمل میکرد، پس از آن، به تناسب شنوندگان و اوضاع، ایدههایی را کم و زیاد مینمود، یا قومیت و یا جنسیت شخصیتِ داستانش را تغییر میداد و یا دیدگاهش را نسبت به مواد و مصالح عوض میکرد. در هرحال، او چیزی را می آفرید، که تا پیش از آن نبود.
مومه، خود نمیدانست، که متولد چه سالی است، امّا آن چه مسلم است و بر اساس اظهاراتش، وی باید متولد سال۱۲۹۶-اندکی کم یا بیش- باشد. خودش میگفت: «وقتی که رضا شاه زمام حکومت را دست گرفت حدوداً هفت ساله بودم».
متولد ضرونی کوهدشت
وی در «مادیانرود» «ضرونی»، از توابع شهرستان کوهدشت دیده به جهان گشود، مادرش را در اوایل کودکی از دست داد و چندی بعد نیز پدرش دارِفانی را وداع گفت و سرپرستی وی و تنها برادرش را، پدربزرگِ مادریش بر عهده گرفت.
مومه از کودکی خوشقریحه بود و صوتی خوش داشت. خودش اظهار میداشت: «ده-دوازده ساله بودم که به همراه عدهای از بزرگترها، برای خرید گندم به کرمانشاه رفتیم. آنجا کسی ترانهی معروفی به نام «هروایه هروایه» را میخواند. من که از ترانه خیلی خوشم آمده بود، همانجا بر اثر تکرار، شعر و آهنگش را حفظ شدم.
بعد از این که به محل برگشتم، یک شب مشغول خواندن این ترانه بودم، که از قضای روزگار یکی از فرماندهان نظامی صدای مرا میشنود و خوشش میآید و کسی را به سراغ من میفرستد، تا مرا به نزدش ببرد. در آن زمان نیروهای رضاخان سراسر لرستان را قُرق کرده بودند. آقای نظامی، پس از این که مرا دید، از من خواست که برایش بخوانم و من خواندم.
وقتی میخواستم برگردم، همان فردِ نظامی، به خاطر این که لباسِ مندرسی به تن داشتم، یک ریال به من داد تا لباس تهیه کنم و من توانستم با آن مبلغ شلوار و پیراهن و جلیقه بخرم.
مومه مدتی را در معیت «علیرضاخان»، که از سران آن زمان کوهدشت بوده است، میگذراند و در کنار وی به نقاط گوناگون سفر میکند. خودش میگفت: «شانزده ساله بودم که چند روزی به عنوان کارگر در ساختمان «سردارخان غضنفری» که از سران کوهدشت بود، مشغول به کار شدم. چون در این زمان صدا و حرکات افراد را مثل خودشان تقلید میکردم و گاهگاهی نیز آواز میخواندم، افراد دیگری که در ساخت آن بنا همکاری میکردند، مرا از کار سنگین معاف کردندو کار سبکتری به من سپردند، مشروط بر این که برایشان آواز بخوانم.
ترانهخوانی مومن علی جوزی پور
روزی ضمن کار ترانهی «هروایه» را میخواندم که علیرضاخان پسرِ سردارخان، که هیبتش آدم را میلرزاند، آمد و پرسید: «چه کسی است که میخواند؟». گفتند: مومه، نزدیکتر شد و پرسید: «دیگر چه بلدی؟». من گفتم: «نیمگرجی.» گفت: «بخوان!» و من بسیار گرم خواندم. وی که از آواز خواندن من بسیار خوشش آمده بود، گفت برو و سر و وضعت را مرتب کن و دستور داد لباس مرتبی به من دادند. از آن پس تا روزی که علیرضاخان ازدواج کرد، همراه وی بودم».
مومه در همین سالها بهطور اتفاقی به شیوهی نمایشیِ خاص خودش دست مییابد که تلفیقی از نمایش زنده و عروسکی است: «روزی در کنار چوپانی نشسته بودم. فرجیِ چوپان را که کناری افتاده بود، برداشتم، و دست چپم را از آستینِ راستِ فرجی داخل کرده و از آستین چپِ آن خارج کردم و وضعیتی به وجود آوردم، که انگار کسی شانه به شانهام نشسته و دستی که از آستین فرجی خارج شده، دست آن فرد است است.»
مومن علی جوزی پور با این شخص خیالی شروع به صحبت کردن مینماید و کم کم کارش به مشاجره میکشد. وی بعدها این نمایش را کامل کرد و با استفاده از چوب عمود، پالتو نیمدار، کلاه و شال، شکل خاصی برای آن به وجود آورد و بر این شخص، نام ِ« نمکی» را نهاد، که نمک فروشی دورهگرد و بسیار بداخلاق است و با مشتریان به تلخی سخن میگوید، که این خود باعث بروزِ تنشهایی میشود.
مومه پس از این که از خدمت سربازی معاف میگردد، ازدواج میکند و از این پس، از کلیهی نقاط استان و اطرافِ آن، او را برای اجرای کارهای نمایشی دعوت میکنند. او دیگر، به عنوان بازیگر حرفهای نمایشهای بومی پذیرفته میشود و همچون «گوسان»های عهود باستان، به خوانندگی، مویهخوانی، خندهسازی و تقلید میپردازد. خود اظهار میداشت: «من آنچنان صدای دیگران را تقلید میکردم که هیچ تفاوتی بین صدای کسی که تقلیدش میکردم با صدای من نبود».
لطیفههای شیرین
استاد مؤمنعلی جوزیپور، برخوردهای روزمرّهی مردم را تبدیل به لطیفههای شیرین و جذاب میکرد و هیچ اعمال و چیزی از نگاهِ تیز بین وی در اَمان نمیماند. به همین دلیل بسیاری از خوانین و سرانِ ایلها و طوایف، همواره در برابر وی دست به عصا عمل میکردند، تا مبادا سرنخی به دستش بدهند و موضوع هجوهای او قرار گیرند. به همینخاطر، در میهمانیهایی که بزرگان طوایف در آن شرکت داشتند و مومه نیز حضور پیدا میکرد، هر یک پیشدستی کرده و مبلغی به وی میدادند تا از زبان و اعمال او در امان باشند. زیرا گاهی اوقات نگاه طنز مومه هجوآلود میشد.
از استاد مومن علی جوزی پور آثار صوتی و تصویری قابل توجهی موجود است. استاد سید محمد سیفزاده، مومه را در چند فیلم کوتاه و بلند و سریال، به همکاری دعوت کرد، از جمله: «کولیها» (انجمن سینمای جوانان ایران- ۱۳۶۷)، «گذری بر موسیقی لرستان» (صدا و سیمای مرکز لرستان-۱۳۶۸)، سریالِ «سوروسوگ» (صدا و سیمای مرکز لرستان-۱۳۷۰) «بهار در لرستان»(صدا و سیمای مرکز لرستان-۱۳۷۸). سیفزاده، همچنین فیلم مستندی از زندگی و هنر استاد جوزیپور به نام:«مومه هنرمند خندان» (صدا و سیمای مرکز لرستان-۱۳۶۹) ساخت، که متأسفانه پخش نشد.
استاد مومه، در این آثار، ضمنِ همکاری با سیفزاده، به ارائهی نقش خودش نیز پرداخته و مجموعهای از بازیها و شوخیهایش را نیز اجرا کردهاست.
حضور استاد مومن علی جوزی پور در این آثار، از دو باب حائز اهمیت است، یکی اینکه به غنا و شیرینیِ فیلمها افزوده است و دیگر اینکه، آثار استاد سیفزاده، تنها اسناد تصویری از اجراهای این هنرمند بی بدیل میباشد، که اینک حکمِ گنجینهای پُربها را دارد.
استاد مومن علی جوزی پور درآبان ماه سال ۱۳۷۳ برای اجرای مقامهای «مور» و «هوره»، به دعوتِ دبیرخانهی گردهمآیی هنرمندانِ آواز نواحی ایران: «آیینه و آواز»، در این گردهمآیی حضور یافت و به اجرای آواز پرداخت و مورد توجه حضار قرار گرفت. شرکت کنندگانِ بخش لرستانِ این گردهمآیی توسط استاد «حسن نقدی» به آن معرفی شده بود و شخصاً افتخار همراهی استاد مومه را تا تهران، به عهده داشتم. در این ایام، چون خود دانشجوی دانشکدهی هنر و معماری بودم، ترتیب اجرایِ نمایش «نمکی» را برای اساتید و دانشجویان رشتهی تئاتر این دانشکده دادم. اجرایِ استاد جوزیپور، موجب حیرت اساتید این دانشکده، بهخصوص؛ استاد فقید «جابر عناصری» شد.
کتابی به نام آیینه و آواز
اجراهای گردهمآیی آیینه وآوازدر مجموعهی بیستوهشت نوار کاست منتشر شد و نیز در کتابی به نام آیینه و آواز، به هنرنمایی شرکت کنندگان اشاره شدهاست.
مجموعهای از طنزهای کلامی استاد جوزیپور، به صورت ضبط خانگی و غیر رسمی – با کیفیت صوتی کم- ثبت و منتشر شدهاست، که امروزه در خانههای علاقهمندان وی پیدا میشود. همچنین مصاحبههایی که نوشتار حاضر ازآن تهیه شده بهعلاوهی طنزهای کلامی ایشان، نیز توسط نگارنده، ضبط و ثبت گردیده است.
مومه با دانایی تمام، از علایق و خواستههای مردم لرستان و اطراف آن، خبردار بود، از آنها فکر و موضوع میگرفت و برای خودشان نمایش میداد. لذا نامِ او در بین مردم منطقهی غرب کشور، شناخته شده بود و بسیاری هوادار او بودند وبرایش احترام و جایگاه خاصی قائل میشدند.
خودش میگفت: «گاهی اوقات، با مردمی روبهرو میشوم، که با من حالواحوال میکنند، کسانی که من اصلاً آنها را نمیشناسم. همه من را دوست دارند و من نیز آنانرا».
استاد مومن علی جوزی پور در یازدهم اردیبهشت سال ۱۳۷۸ در سن هفتادوهشت سالگی درگذشت و در گورستان روستای «گنجینه» ضرونی کوهدشت به خاک سپرده شد.
پایان پیام
پینویسها:
۱ – پیش از این، مقالاتی دربارهی استاد مؤمنعلی جوزیپور، بهقلمِ این نویسنده، در نشریاتِ زیر، منتشر گردیده است:
– موسوی اسدزاده سیامک.(۱۳۷۳)؛ «چوب عمود، پالتو نیمدار،کلاهوشال»، مجله نمایش |ویژهی همایش تئاتر استان لرستان|، شماره هشتم. تهران. (ص۱۵).
– موسوی اسدزاده سیامک.(۱۳۷۶)؛ «از آئین تا صحنه»، مجله شقایق.سال اوّل، شماره «۱». خُرّمآباد. (ص۱۷۴).
– موسوی اسدزاده سیامک.(۱۳۸۳)؛ «مومه بازیگر شادیآفرینِ لرستان»، روزنامه جام جم/ویژهی لرستان/ . شماره ۱۳۴۲، دوشنبه؛ ۲۱ دی ماه.
(ص: آخر).
– همچنین نگاه کنید به کتاب: موسوی اسدزاده سیامک.(۱۳۷۹)؛ «نمایش لرستان»، خُرّمآباد: پیغام.(صص۳۴ تا ۳۸).
۲-آهنگ قدیمی[harvâyaharvâya] «هروایه هروایه بی تو جرگم سوزیایه»، که در بین مناطق لک نشین متداول بود.هروایه به معنی:»فغان و آه» است.
۳- علیرضاخان غضنفری (۱۳۳۹-۱۳۰۳).فرزندارشداماناله خان سرداربهادر.
۴- امانالهخان غضنفری (سرداربهادر) (۱۳۲۵-۱۲۵۶)، فرزند «نامدارخان»، که از جانب «قاسمخان میرپنج» (حاکم ترهان و دلفان، سلسله و چگنی)، به عنوان نایبالحکومه ترهان منصوب شد.
۵- آهنگ قدیمی [gorjinimgorji]«گرجی نیمگرجی، گرجی نازاره»، که در بین مناطق لک نشین متداول بود.
۶- فرجی [faraji]: کت نَمَدینی که چوپانها میپوشند.
۷- سیدمحمد سیف زاده(۱۳۴۶) نویسنده، کارگردان، مستند ساز و پژوهشگر لرستانی.
۸- حسن نقدی (۱۳۳۴) نقاش و موسیقیدان لرستانی، مدرس نقاشی و تنبک.
منابع و مؤاخذ:
۱- آیینه و آواز (مجموعه بیست و هشت نوار از موسیقى آیینى و آوازى نواحى ایران به همراه کتاب) تهران: واحد موسیقی حوزهی هنری.
۲- درویشی، محمدرضا (۱۳۷۶)؛«آیینه و آواز» (مجموعه مقالات دربارهی موسیقی نواحی ایران). تهران: واحد موسیقی حوزهی هنری.
۳- شاله، فلیسین(۱۳۵۷)؛«شناخت زیبایی (استتیک)»، مترجم علی اکبر بامداد. تهر ان: طهوری.
پایان پیام