آلفرد یعقوب زاده متولد ۱۳۳۷، عکاس ایرانی است که نامش را میتوان در کنار جنگ جستجو کرد.
پایگاه خبری گلونی؛ سمیه باقری حسنکیاده: خاطرات کودکی ما دهه شصتیهای به قول خودمان نسل سوخته، عجین شده است با جنگ و شهادت و موشک و ترس و پناهگاه.
یاد روزهایی که پدر جبهه بود، یاد شبهایی که میترسیدیم از نبودنش، یاد ضربدرهایی که قبل از آنکه روی تخته سیاه مدرسه ببینیم و با گچ بنویسمشان، روی شیشههای خانهمان بابا با چسب کشیده بود، یاد خط سیاهی که در آسمان میدیدیم و با انگشت نشانش میدادیم و کشان کشان تا پناهگاه میبردنمان تا نبینیم که آن خط تمام که میشود کجا را ویران میکند و ترس از پناهگاه، همهشان همه زندگی ما بودند تا جنگ تمام شود.
اعتراف میکنم که همیشه از پناهگاه بیشتر از موشک ترسیدم و همیشه از رفتن پدر بیشتر از برنگشتنش.
میرفت خالی میشدم و تهی، اما میدانستم شاید برنگردد و آن روزها با همه کودکیم میدانستم شاید اگر پدر بمیرد جنگ تمام شود و من دیگر مجبور نباشم که به پناهگاه پناه ببرم؛ متاسفم!
اما همان زمان که پدر با تفنگ میرفت کسانی هم بودند که سلاحشان متفاوت بود اما همانقدر قدرتمند؛ دوربین!
آلفرد یعقوب زاده و عکاسی جنگ
آلفرد یعقوب زاده متولد ۱۳۳۷، عکاس ایرانی است که نامش را میتوان در کنار جنگ جستجو کرد.
تصاویر یعقوب زاده تنها به هشت سال نبرد رزمندگان ایرانی ختم نمیشود.
آلفرد تجربه جنگی خود و حضور در کنار چمران، چریکها و لمس جنگهای نامنظم را در سومالی، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، کوبا، هند، ترکیه، روسیه، عراق، چین، چچن، سریلانکا، آمریکا و… را ثبت و ضبط کرده است.
یعقوب زاده لحظاتی را ثبت کرده است که در آن واقعه میان شکل گرفتن و رخ دادن بوده. او شکارچی لحظات نابی است که روایتی تو در تو نقل میکنند.
یعقوب زاده به آدمهای تصاویر خود شخصیت میدهد، همانند نوجوانی تفنگ به دست در زمین گلآلود یا زنی بر حجله همسر شهید یا مادری در فراغ کودک.
حضور آلفرد یعقوب زاده در ماههای اولیه جنگ در مناطق جنگی به او کمک کرد تا در آثارش به خوبی تلفیق جنگ و جریان زندگی را در مناطق جنوبی و غربی کشورمان به تصویر بکشد.
تصویر چوپانی که گوسفندانش در میان تانکها به چرا آورده یا زن عشایری که در میان رزمندگان جنگ در چادرش زندگی میکند، تنها بخشی از تصاویر زیبایی است که آلفرد یعقوب زاده در این سالها از جنگ ایران و عراق ثبت کرده است.
تصویر دیگر از آبادان گرفته شده است. فاجعه انسانی که از سر خودخواهی یک دیکتاتور نادان با حمایت دولتهای قلدر شکل گرفته است، فریادهای کودکی را موجب میشود در آغوش پدر.
تصویر لحظه دردناکی است از عمق فاجعه. مرد خوزستانی تنها با پسرش؛ راستی مادر کجاست؟!
تصویر دیگر از کوچ مردم آبادان میگوید. گوسفندان و آدمها هر دو قربانی نبردی نابرابرند که آنها را مجبور به ترک موطنشان کرده است.
تصویر بعدی تشییع و تدفین شهیدی در آبادان است. سه زن بیش از دیگران در قاب دیده میشود. یکی میگیرد و دیگری بهتزده به جای خارج از قاب دوربین مینگرد.
زن سوم، ایستاده و آرام به دوربین خیره شده است. بهت آن زن اشکم را در آورد.
آلفرد یعقوب زاده عکاسی است جسور. او کسی است که در خان یونس توسط نیروهای اسرائیلی دستگیر شد؛ چون از فجایای صهیونستی عکس میگرفت.
او تصاویر نابی از جنگ گرفته است. جنگ برای او تنها زره و کلاهخود نیست. شمشیر و تفنگ هم نیست. جنگ برای او فرهنگ دارد.
سربازانی با پاچههایی بالا داده و گلی که شاید هیچ ندارند جز همین لباس بر تنشان و تفنگ و جانشان؛ همین!
جنگ برای او اخلاق دارد؛ در اوج خشم همراه است با نوازش یک کودک بیپناه.
روزگار سختی را گذراندیم و بی یادگار مردان جسور و شجاع نه خاکی داشتیم و نه حتی عکسی از این خاک.
پایان پیام