زمانی دنیای درون تلویزیونهایمان یا سیاه و سفید بود یا توسی. سوپراستارهای دهه ۶۰ را سیاه و سفید دوست داشتیم و جنگ و خون و شهید و دوست و دشمنهایمان را هم به یک رنگ میدیدیم.
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: نمیدانم به سن شما قد میدهد یا خیر! بچه که بودیم از این تلویزیونها داشتیم که درشان باز و بسته میشد؛ از همانها که به جز قاب بیرونشان هر چه درونشان میدیدیم سیاه و سفید بود.
دنیای درون تلویزیون ما یا سیاه بود یا سفید یا توسی. سوپراستارهای دهه ۶۰ را سیاه و سفید دوست داشتیم و جنگ و خون و شهید و دوست و دشمنهایمان را هم به یک رنگ میدیدیم.
اما در عوض دنیای بیرون تلویزیونهایمان، رنگی بود. خانمها مقید به پوشیدن چادر سیاه نبودند و اگر گلگلی هم سر میکردند کسی نگاه همراه با تمسخر نمیکرد.
رنوی زرد قناری بابا در کنار فولکس قورباغهای سبز همسایه کناری و پیکان قرمز همسایه بالایی زیباتر بود.
کسی رنگ قرمز آلبالویی را لوس و زنانه نمیدید، رنگ سبز، رنگ طبیعت بود، با بنز ۱۹۰ گازوئیلی سفر شمال میچسبید و با آریای آبی رنگ لب دریا عکسها زیباتر میشد و پژو ۵۰۴ قرمز جان میداد برای ماشین عروس شدن.
حالا درون تلویزیونهایمان رنگی است با قابهای مشکی، سلبریتیها و سوپراستارهایمان رنگارنگ هستند و جنگها را با رنگ واقعی خونهایی که میریزند میبینیم.
اما خیابانهایمان پر شده است از ماشینهای سیاه و سفید و نقرهای. بنگاهها پر شده است از دلالهایی که سیاه و سفید را رند بازار میدانند و سلیقههایمان را همرنگ عیار جیبشان کردهاند.
در تابستان سفید میفروشند چون گرما را بیشتر منعکس میکند و در زمستان مشکی را زیباتر میدانند چون گرما را بیشتر جذب میکنند.
دلالها برای صافکارها و نقاشها مشتری جمع میکنند و خودروهای سفید را به بهانه اینکه در تصادفات کمتر خود را نشان میدهند و بعد از صافکاری و نقاشی ایراداتشان کمتر دیده میشود، به راحتی میفروشند.
این روزها دلالها بازار را بیشتر سفید کردهاند و روزگار خریداران بازار را سیاه.
کاش خودمان برای رنگهای زندگیمان تصمیم بگیریم، نه که دنبال رنگ مد باشیم برای پوششمان و یا رنگ ماشین وسیلهای شود برای فخر فروشیمان.
پایان پیام