بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای
به گزارش پایگاه خبری گلونی، نوشتار حاضر ترجمهای است از:
Interbasin water transfers and integrated water resources management: Where engineering, science and politics interlock. J. Gupta, P. van der Zaag. Physics and Chemistry of the Earth 33 (2008).
این ترجمه را اندیشکده تدبیر آب ایران انجام داده است که آن را در چند بخش میتوانید بخوانید.
۵- بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای
در ابتدای نوشتار این پرسش را مطرح کردیم که آیا انتقال میانحوضه ای آب با یکپارچهنگری در مدیریت منابع آب سازگار است یا خیر؟
پنج نمونهای که معرفی شدند نشان میدهند انتقال آب به آسانی با ارزشهای عدالت، یکپارچگی اکولوژیکی و کارآیی اقتصادی که بنیاد یکپارچهنگری را تشکیل میدهند همسو نمیشوند.
انتقال میانحوضهای ۱۴ درصد کل برداشت آب را تشکیل میدهند، ولی مقوله خاصی در میان تدابیر مهندسی به شمار میآیند.
در این قسمت به این موضوع میپردازیم که چرا مقوله خاصی هستند. بدین منظور، مسئله مقیاس را پیش میکشیم، یعنی مقیاسهای زمانی و مکانی، و نیز «مقیاس منبع» که معتقدیم مشخصه طرحهای انتقال میانحوضهای هستند.
مقیاس مکانی. در مهندسی غالباً باور بر این است که افزایش مقیاس اصول طراحی فیزیکی، از کوچک به بزرگ امکانپذیر است، حتی با اینکه ممکن است رابطه خطی سادهای وجود نداشته باشد.
این موضوع را میتوان درباره مخزنها مشاهده کرد: از مخزنهای کوچک به بزرگ، فرایندهای بیوژئوشیمیایی در ظاهر متناسب با مقیاس هستند.
ولی اینکه این موضوع برای فرایندهای مدیریتی نیز صادق باشد، چندان روشن نیست.
وضعیت طرحهای انتقال میانحوضهای آب پیچیدهتر است، چون یک انتقال به معنای افزایش مقیاس مکانی مدیریت آب است.
بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای
مرتبطساختن فیزیکی دو حوضه آبریز مجزا، از دو جنبه مسئلهساز میشود:
(۱) از نظر بیولوژیکی، اتصال جدید میان زیستگاهها برقرار میشود که در این صورت، بروز انواع پدیدههای جدید را محتمل میسازد، از جمله هجوم گونههای بیگانه (اشغالکننده و/ یا کشنده) ؛ و (۲) از نظر اجتماعی، یک اتصال جدید میان جوامعی که پیش از این به یکدیگر وابستگی نداشتند، (حداقل نه از نظر آب) برقرار میشود.
اگر بر موضوع دوم، یعنی جنبه اجتماعی انتقال میانحوضهای تمرکز کنیم، پرسش مهم این است که آیا شکلگیری ظرفیت نهادی لازم برای اداره منافع بسیار متنوع دخیل در طرح، برای اطمینان از اینکه منافع و هزینهها به حساب میآیند و به شکل اثربخش بازتوزیع میشوند، آنچنان که عدالت اجتماعی محقق شود امکانپذیر است؟ آیا ظرفیت نهادی میتواند منابع آب و دعاوی مصرفکنندگان آب را مدیریت کند، و آیا میتواند برای پرداختن به مسائل پیچیدهای که انتقال میانحوضهای ایجاب میکند ارتقا یابد؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که پیچیدگی نهادی، ارتباط خطی با مقیاس مکانی ندارد (شکل۲). در واقعیت، دوبرابرشدن مقیاس مکانی ممکن است پیچیدگی نهادی را چهاربرابر کند.
برای روشنترشدن موضوع، شمار روابط متقابلی را که میتواند میان کنشگران (با منافع مختلف) برقرار شود، نماینده پیچیدگی نهادی در نظر میگیریم.
اگر در یک حوضه آبریز چهار گروه ذینفع مختلف وجود داشته باشد (یعنی بخش خانگی، آبیاری، برقابی، نیاز محیطزیست)، در کل شش ائتلاف دوجانبه یا تعارض میتواند شکل بگیرد.
به زبان ریاضی بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای چنین است:
بنابراین، اتصال دو حوضه آبریز به تکثیر ائتلافها و/ یا تعارضات میانجامد، چون اکنون هشت گروه ذینفع مختلف وجود دارد که به شکل بالقوه میتوانند تا ۲۸ رابطه متعارض یا همگرا را برقرار سازند:
شکل۲- افزایش پیچیدگی نهادی در طرحهای انتقال میانحوضهای
اگر ظرفیت نهادی با شمار بالقوه منافع متعارض و همگرا ارتباط داشته باشد، بنابراین انتقال میانحوضهای به چهاربرابرشدن پیچیدگی نهادی منجر میشود.
پس در حالیکه از دید فنی، طرح انتقال میانحوضهای ممکن است شدنی باشد، اما تجهیز نهادها با توانمندیها و ظرفیتهای نهادی لازم برای سازگارساختن منافع رقیب ناشی از انتقال آب، مشکلسازتر خواهد بود.
مقیاس زمانی. انتقال میانحوضهای نه تنها مقیاس مکانی اثرات را افزایش میدهد، مقیاس زمانی اثرات را نیز افزایش میدهد.
علت این است که عمر طراحی سازههای بزرگ آبی بسیار طولانیتر از سیاستهایی است که پیرو آنها ساخته میشوند.
ارزشها و اولویتهای یک جامعه در یک دوره ۴۰ تا ۵۰ ساله شاهد تغییر قابل ملاحظه خواهد بود. این دوره زمانی، عمر معمول طراحی یک سازه بزرگ آبی است ، ولی در عمل بسیار طولانیتر عمر میکنند. با این همه، سازههای بزرگ آبی بر چگونگی استفاده از منابع آب تأثیر میگذارند.[۱]
بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای
مقیاس منابع. منظور از مقیاس منابع، مقیاسی است که منابع فیزیکی، مالی، اطلاعاتی و انسانی، تجهیز، همسو و تثبیت میشوند.
مقیاس منابع به کارگرفتهشده در طرحهای انتقال، حداقل به چهار شیوه تأثیرگذار است.
نخست، طراحی فنی یک سازه آبی، مرزهای فیزیکی را بر گزینههای ممکن و قواعد بهرهبرداری جایگزین اعمال میکند.
دوم، بسیاری از طرحهای انتقال میانحوضهای بسیار پیچیده هستند، بنابراین از سیستمهای خبره پیچیده در تصمیمگیری درباره اینکه چه مقدار آب برداشت،
انتقال داده و چه هنگام تخلیه شود استفاده میشود. به نظر میرسد اتکا به سیستمهای خبره، نقش افکار عمومی را برای زیر ذرهبین قراردادن این موضوع که آیا طرح، منافع عمومی را تأمین میکند، محدود و احتمالاً تحتالشعاع قرار میدهد.
سوم، سازههای بزرگ آبی، سرمایهگذاری بزرگ قبلی به شمار میآیند (هزینههای ریختهشده) که با تثبیت راهحل های فنی، متغیرهای تصمیم را شکل میدهند.[۲]
راهحلهای دیگر ممکن است کنار گذاشته شوند، صرفاً به این دلیل که به سرمایهگذاری از قبل نیاز ندارند. چهارم، این قبیل سازههای زیربنایی ممکن است جامعه را در دایره اثرات خود گرفتار سازد.
بدین معنا که «زیرساخت پرعمر» و «رفتار و عادتهای مصرفکننده»، «سستی نهادی» و «قواعد مهندسی و برنامهریزی» به گونهای درهم میآمیزند که وضعیت تثبیتشدهای را به وجود میآورند و مانع تغییرات به سمت تدابیر پایدارتر مدیریت منابع میشوند.[۳]
این چهار جنبه به گونهای بر تصمیمگیری تأثیر میگذارند که ممکن است به تصمیمات نیمهبهینه منجر شود.
بنابراین پرسش این است: آیا امکان طراحی سازههای بزرگ مهندسی (از قبیل انتقال میانحوضهای)، به گونهای وجود دارد که همزمان، به اندازه کافی برای کنترل نوسانات آب آمادگی داشته باشد، و هم به اندازه کافی برای پاسخ به تغییر قواعد بهرهبرداری که نتیجه تغییر سیاستها (ناشی از تغییر اولویتها) انعطافپذیر باشد؟ این موضوع یک چالش برای طراحی و نیازمند بررسی بیشتر است.
شکل۱- مجموعه منسجم معیارهای ارزیابی در قالب یک زنجیره
بحث درباره تأثیر مقیاس در طرح های انتقال میان حوضه ای
پایان پیام