جوجه تیغی وارد یک قهوه خانه شد و مشتریها برایش تیغ و تیزی کشید
پایگاه خبری گلونی؛ محسن فراهانی: سلام. من یک جوجه تیغی هستم. ما جوجهتیغیها به تیغهای تیزِ روی بدنمان مشهوریم. ما جوجهتیغیها هرگاه احساس خطر میکنیم، چند تا از تیغها را به سمت مهاجمین احتمالی پرتاب میکنیم.
یک روز که برای یک کار اداری قصد سفر به تهران را داشتم، برادرم گفت: به محض ورود به تهران، پلیس تو را دستگیر میکند.
چراکه در تهران حمل سلاح سرد چندماه تا چندسال حبس دارد.
خلاصه با کلی ترس و لرز وارد تهران شدم و خداراشکر پلیس هم کاری با من نداشت.
بعد از انجام کار اداریام، به پیشنهاد دوستم به یک قهوهخانه رفتیم تا بیرون دادنِ دود حلقهای را یادش بدهم.
وقتی وارد قهوهخانه شدیم، همه بدجوری به ما نگاه میکردند و بعد از چند لحظه یکی از آنها به من گفت:
تیزیهات رو غلاف کن، وگرنه واست تیزی میکشیم.
من هم گفتم: مدلش همینه، غلاف نمیشه.
چشمتان روز بد نبیند. ناگهان ۳ هزارتا چاقو و قمه و تیزی به سمتم پرتاب شد و مرا به دیوار قهوهخانه چسباند.
من تابهحال فکر میکردم فقط ما جوجهتیغیها در هنگام خطر تیغ پرتاب میکنیم.
باور کنید اگر داعش هم به ما حمله کند و ما خیلی احساس خطر کنیم، باز هم نمیتوانیم ۳ هزارتا تیغ یکجا پرتاب کنیم.
در ضمن ما جوجه تیغی در همان جنگل هم به راحتی نمیتوانیم تیغهای خود را حمل کنیم.
من ماندم این همه آدم در تهران چگونه این همه تیغی و تیزی همراه خود دارند و کسی به آنها گیر نمیدهد!
اصلاً آدمها چرا باید تیغ و تیزی حمل کنند؟ ما میگوییم حیوان هستیم هیچ وسیله دفاعی دیگری نداریم.
آنها چهطور؟ ما عقلمان به گفت و گو نمیرسد و برای همین تیغ و تیزی حمل میکنیم.
آدمها که عقلشان میرسد چرا اینقدر تیغ و تیزی به همراه دارند؟
در ضمن ما حداقل دیگر روی خودی تیزی نمیکشیم. اما آدمها…
پایان پیام