حتا مولانا هم نمیداند چرا وزیر صنعت از شعر او استفاده کرده است
پایگاه خبری گلونی؛ نگار فیضآبادی: چند وقت پیش بود که آذری جهرمی، وزیر ارتباطات، در صفحهاش نوشت «خبرهای خوبی براتون دارم».
کاری به واکنشها نداریم. اما خب این یک جمله معمولی است. شاید باورتان نشود.
اما وزیرهایی در دولت هستند که اعتقادی به جملههای معمولی ندارند و طوری صحبت میکنند که باید یک نفر آنها را ترجمه کند.
یک جواب سنگین
خبرنگار روزنامه ایران از رضا رحمانی، وزیر صنعت، پرسیده است «۱۰۰ روز است که به وزارت صنعت آمدهاید. این روزها غیر از خودرو، کدام مسئله را پیگیری میکنید؟»
ایشان هم در پاسخ گفتهاند:
«به قول مولانا «بند اندر پای نیست در جانودل است/ مشکل اندر مشکل اندر مشکل است». مهمترین موانع موجود بیشتر«فکری است».
باید در نگرش ما تغییر ایجاد شود. برخی پارادایمها باید عوض شود. با نگاههای معمولی و سنتی نمیشود کار را پیش برد».
حالا چون آقای وزیر، خیلی خاص و فراتر از این حرفهای معمولی، صحبت کردهاند و ممکن است درک آن سخت باشد که البته ما تفسیرش را برایتان مینویسیم.
البته بعید میدانیم اگر حضرت مولانا هم الآن زنده بودند، ربط این بیت به سؤال خبرنگار را متوجه میشدند. اما چه کنیم؟ بالاخره باید از جواب وزیر، رمزگشایی کنیم.
۱۰۰روز گذشت
حالا که ۱۰۰ روز گذشته و آقای وزیر، آن بیت را نقل کردهاند، ما هم باید در جوابشان بگوییم:
«تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیدهام»
تفسیر جواب وزیر صنعت، معدن و تجارت
منظور از «بند»، یک سری آپشنهای مشکلداری است که خودروهای بیکیفیت دارند. اما خب شما برای داشتن همان آپشنها باید جداگانه هزینه کنید.
حالا این «بند» نهفقط پا، بلکه اعضا و جوارح داخلی را هم درگیر کرده است.
مصراع دوم هم که مشخص است. تا دلتان بخواهد مشکل وجود دارد و وزیر نمیرسد آنها را حل کند و جواب را از ادبیات، وام گرفته است.
مسئولان با فکر کردن، مشکلات را حل کنند
ما تا امروز فکر میکردیم مشکلات، حل نمیشوند چون مسئولان دل به کار نمیدهند و بهجای عمل کردن، فقط فکر میکنند یا حرف میزنند.
نگو مشکلات با همان فکر کردن هم حل میشده.
پس از مسئولان میخواهیم در منزل بمانند و با دورکاری، نگرششان را تغییر دهند تا مشکلات مردم، خودبهخود حل شوند!
حتا مولانا هم نمیداند چرا وزیر صنعت از شعر او استفاده کرده است
انصافاً فهم این جمله، از کار در معدن هم سختتر است. کاش وزیر، کمی مراعات کند و بیخیال کتابهای قرن ۱۹ شود و با ما معمولی صحبت کند.
بالاخره مردم حقدارند بدانند رحمانی در ۱۰۰ روز اخیر، چهکاری انجام دادهاند.
اما خب ایشان صلاح دانستند بگویند: «برخی پارادایمها باید عوض شود. با نگاههای معمولی و سنتی نمیشود کار را پیش برد».
با این حساب، بهتر است پارادایمها را عوض کرده و نگاه مدرن را به وزارتخانه تزریق کنند. میدانیم نگاه را نمیشود تزریق کرد.
اما جواب ایشان، جریان سیال ذهن ما را به همریخت و نهتنها نفهمیدیم ایشان چه گفتند، بلکه حالا نمیدانیم خودمان هم چه میگوییم!
به قول شاعر: «زین منی چون نفس زاییدن گرفت/ صد هزاران ژاژ خاییدن گرفت»
پایان پیام