از سیل گلستان تا سیل خرم آباد همه چیز همان همیشگی است؛واقعیت تلخی که تعداد زیادی مقصر دارد
به گزارش پایگاه خبری گلونی محمدحسین بازگیر مدیرکل اسبق محیط زیست استان لرستان نوشت:
در یکی از شبهای پائیزی سال نود و سه، دانش آموزی از هنرستان کشاورزی بخش ویسیان، در جنوب خرمآباد، از تختخواب افتاده بود و درمانگاه مرکز بخش هم نه امکانات داشت و نه پزشک.
دو نفر از همکلاسیها با کمک یکی از معلمان، داشتند به شهر خرمآباد انتقالش میدادند که متاسفانه در گردنه شورآب گرفتار سیل شدند و نه در یک جاده فرعی و در یک مسیل و رودخانه، که در یکی از شاه راههای شمال به جنوب کشور، در مسیر اصلی لرستان به خوزستان غرق شدند.
حادثه تلخ و وحشتناک و سیل ناگهانی و غارتگر بود و پیکرهای قربانیان به سختی در روزها و هفتههای بعد پیدا شد.
هر کسی چیزی میگفت و هر کسی هر چی دلش میخواست، مینوشت؛ تخت و خوابگاه و هنرستان شبانهروزی و کل آموزش و پرورش، مقصر افتادن دانشآموز و غرق شدن معلم شمرده میشدند.
درمانگاه بخش و بخشداری ویسیان و دانشگاه علوم پزشکی استان هم به دلیل کمبود امکانات و عدم حضور پزشک شبانهروزی، مورد انتقاد قرار میگرفتند.
جاده، جادهساز، پل زیر جاده، جان پناه پل و اداره کل راه و شهرسازی هم به باد انواع انتقادات گرفته شده بودند.
حتی نوع و مدل خودروی معلم هم، به علت ناتوانی در عبور از سیلاب روی جاده، به عنوان یکی از عوامل بروز حادثه، معرفی میشد.
متاسفانه عدهای هم بداخلاقی کردند و از ملقب شدن معلم فقید به عنوان معلم فداکار، شاکی شده بودند و خودش را مقصر حادثه میدانستند.
شانس و اقبال و قضا و قدر و چشم حسود و نفرین دشمن و مواردی از این دست هم، که نمک همیشگی این گونه حوادثند، بمانند و کلی ماجرای دیگر.
بگذريم، ما وسط دعوا نرخ تعیین نکردیم، خانوادهها جریحهدار و ناراحت و مردم شوکه از آن اتفاق ناخوشایند بودند و احساسات و اظهارنظرهای احساسی در سطح جامعه و رسانهها، سیلاب وار موج میزد و نمیشد هیچ چیزی بجز اظهار همدردی، عنوان کرد و البته بخشی از حرفها صحیح و محدودیتهایی جدی وجود داشت و متاسفانه هنوز هم هست، اما واقعیتی که باید گفته میشد این بود که:
از سیل گلستان تا سیل خرم آباد همه چیز همان همیشگی است؛واقعیت تلخی که تعداد زیادی مقصر دارد
آن باران، عجیب و غریب و بیشتر از معمول نبود، بزرگترها و آمار و ارقام هواشناسی، بارشهای بیشتر، تندتر و طولانی تری را به خاطر داشتند که در دامان جنگلها و مراتع بالادست آرام گرفته بود و هرگز منجر به بروز سیل نشده بودند.
واقعیت؛ جنگلهای به قولی کچل کچلی و مراتع تخریب شدهای بود که دیگر قدرت کنترل رواناب های یک باران معمولی را هم نداشتند.
باید به مقصران و عاملان آن حادثه، گردشگران بی ملاحظهای را که هر ساله باعث ایجاد آتشسوزی در جنگل و مرتع میشدند، افزوده میشد و همچنین، دامدارانی که با چرای بیرویه و غیر اصولی دام، باعث از بین رفتن پوشش گیاهی شده بودند.
از سودجویانی که به تجارت آشکار چوب و تولید مخفیانه ی زغال مشغولند، هم نباید غافل میشد.
و برخی روستائیان و کشاورزان را هم که به شکلها و حربههای مختلف، اراضی ملی و طبیعی را ضمیمه شالیزار و گندمزار خود کردهاند، باید به سیاهه ی عاملان حادثه میافزود.
و از دستگاهها و مجریان پروژههایی که به بهانههای مختلف، به تخریب و پاک تراشی بخشهایی از جنگل پرداخته بودند هم نباید به راحتی گذشت.
ما هم به خاطر این اعتقادات از گزند انتقادات آبدار برخی ها در امان نماندیم… باز هم بگذریم و بماند…
این روزها متاسفانه هموطنان عزیز و شریف گلستانی درگیر سیل هستند و مصائب و مشکلات فراوانی دارند که همه وظیفه داریم از طریق صحیح و به دور از جنجالهای احساسی، همراهی و همکاری نمائيم و از دخالتهای غیراصولی و بیمورد و نسخه سرخود پیچیدن، بپرهیزیم و اجازه دهیم کار از مجاری قانونی و صحیح خود دنبال شود و کمک هایمان را هم از همان طریق ارائه نمائيم.
از سیل گلستان تا سیل خرم آباد همه چیز همان همیشگی است
سیل و خشکسالی، هر دو ویرانگرند اما تبعات سیل کمتر و قابل جبرانتر است، اتفاق ناگوارتر از این دو، اینست که
متاسفانه همزمان با سیل و تقریباً هر اتفاق مشابه دیگری، سیلی از بیاخلاقی ها در فضای مجازی راه میافتد، که وحدت و یکپارچگی و اعتماد عمومی و امیدواری جامعه را هدف میگیرد و انگار مسابقه ست و هر کسی بیشتر فحش بدهد، دلسوزتر و آگاه ترست…
و متاسفانه پشت این هیاهو و سیل احساسات، دوغ و دوشاب قاطی میشود و اصل ماجرا در حاشیه قرار میگیرد. از سیل گلستان تا سیل خرم آباد پر از درس است. عبرت میگیریم؟
پایان پیام