در نمایشگاه کتاب بعضی از کتابها را نخریم؛ حتا اگر پرفروش هستند
پایگاه خبری گلونی، نگار فیضآبادی: نمایشگاه کتاب نزدیک است و خیلیهایمان مشغول نوشتن لیست کتابهای مورد علاقهمان هستیم.
در نمایشگاه کتاب تهران چه کتابهایی را نخریم؟
معمولاً کتابهای روانشناسی برای مردم جالب و خواندنی هستند.
اما آیا هر کتابی را میشود در این طبقهبندی قرار داد؟
بعضی از کتابهای خودیاری روانشناسی هستند که کمک میکنند افراد، مهارتهای بیشتری را یاد بگیرند.
اما آن کتابها را هم باید متخصصان نوشته باشند.
اگر این کتابها را کارشناسان ننوشته باشند، احتمال ضررشان بیشتر از فایدهشان خواهد بود. بنابراین بهتر است همین الآن، کتابهای زرد و پرفروش روانشناسی را از لیستتان خارج کنید.
حتا بهتر است با پول این کتابها بروید از محوطه نمایشگاه، یک ساندویج سوسیس با سس و خیارشور اضافه بخرید!
اینطوری هم به نفع خودتان است و هم به نفع بقیه.
با محتواهایی که ما از کتابهای زرد روانشناسی سراغ داریم، هرچه کمتر بخوانیدشان، بهتر است.
جایی درباره کتاب «بیشعوری» خواندم:
«ﮐﺘﺎﺏ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻋﯽ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯼ ﻋﻤﻠﯽ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥِ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎﺗﺮﯾﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﺸﺮﯾﺖ، ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ، ﺧﻮﺩﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺷﺨﺼﯿﺖﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ، ﮐﺘﺎﺏ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ ﻃﻨﺰ ﺍﺳﺖ».
باورتان میشود؟ عدهای فکر میکنند این کتاب میتواند انقدر جامع باشد که درباره اختلالات و… هم حرف برای گفتن داشته باشد.
شاید اگر بیشتر بگردیم، بتوانیم دلایل شکلگیری سیاهچالهها، علت نق زدن بچهها، فروپاشی نظامهای سیاسی جهان و … را هم پیدا کنیم!
متأسفانه طنز و روانشناسی، دو حوزه آسیبپذیر و مظلومی هستند که خیلی وقتها قربانی میشوند.
هرچه سعی میکنم کتاب را با تعریف طنز، انطباق دهم، نمیشود که نمیشود. این کتاب را هم با زمینه روانشناسی میشناسند درحالیکه اصلاً در حوزه روانشناسی هم جایی ندارد.
یکی از مشکلات این کتاب، «کلیگوییهای بیشازحد» است. فالگیرها را دیدهاید؟
وقتی به شما میگویند «یه موضوعی خیلی وقته ذهنت رو مشغول کرده و دنبال یه راه نجات میگردی» یا «تا چند روز آینده یه تصمیم مهم میگیری» و…، با خودتان میگویید «راست میگهها، لامصب چه دقیق، زد تو خال»!
واقعیت این است که فالگیرها بهخاطر همین دقیق نبودن و کلیگوییها سعی میکنند دقیق جلوه کنند.
درست شبیه همین کتاب؛ که وقتی میخوانیدش فکر میکنید که بیشعورها را کشف کردهاید.
بسکه کلی و فراگیر است. سندش هم این جملههاست که در کتاب آمده:
«ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻗﻄﻌﺎً ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻤﺶ»!
اما «بیشعوری» در منابع علمی، چه تعریفی دارد؟
آیا اجازه داریم به هر کسی برچسب بیشعور بزنیم؟
جملههای کلی، یعنی همین که در کتاب میخوانیم:
«ﻫﺮ ﺁﺩﻣﯽ، ﭼﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﭼﻪ ﺑﯽﭘﻮﻝ، ﭼﻪ ﺯﻥ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺮﺩ، ﭼﻪ ﭘﯿﺮ ﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﯽﺷﻌﻮﺭﯼ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﻮﺩ. ﻧﻪ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﻪ ﮐﻮﺩﻥ ﺑﻮﺩﻥ، ﻫﯿﭻﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﻼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺭﺿﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮند»
یکی از مشکلات دیگر کتاب، تکرارهای خستهکنندهای است که تمامی ندارد.
وقتی منبع معتبر نداشته باشیم، مجبوریم به توصیف رو بیاوریم.
خلاصه بگویم:
بیشعوری، بههیچوجه، یک کتاب علمی معتبر نیست.
این کتاب شما را دچار هذیان (تفکر و عقیده کاذب و اشتباه) میکند که «من با خواندن این کتاب، بیشتر از بقیه میفهمم»!
یادمان نرود که هذیان خودبزرگبینی، ویرانگر است.
همین تفکر غلط، باعث میشود به دیگران برچسب بزنید و بعد از مدتی، روابطتان آسیبپذیر خواهد شد.
واقعاً انتظار دارید وقتی در صفحه دوم این کتاب نوشتهاید «تقدیم به تو که مصداق این کتابی»، و به کسی هدیه میدهیدش، با شما خوب برخورد کند؟
پایان پیام