یازدهم مهرماه سال ۸۵ عمران صلاحی صف را به هم زد
پایگاه خبری گلونی رضا ساکی: صبح زود بیدار بودم که پیامک جناب اسماعیل امینی رسید.
یازدهم مهرماه سال ۸۵
عمران صلاحی پر کشید؟ به قول استاد عباس صفاری در کتاب «خنده در برف»:
«به شاملو میآید
که مانند یک چنگنواز مقدونی
میان ابرها بنشیند
و نوایی کلاسیک را
با چنگ زرینش بنوازد
اما تو آن بالا
میان فرشتگانی که اجازه خندیدن ندارند
به چه درد میخوری؟»
.
مرگ شاید بزرگترین اشتباه عمران صلاحی بود.
استاد صلاحی خیلی زود رفت. به قول استاد احترامی صف را به هم زد. همان طور که استاد زرویی صف را به هم ریخت.
صلاحی در شعر، طنز و ادبیات یک قله است و خدا را شکر که یاشار صلاحی آثار پدرش را نظارت و پیگیری میکند و بخش منتشر نشده آن را به دست دوستداران صلاحی میرساند.
برای من افتخار است که در شناخت طنز صادق هدایت و نوشتن رسالهای درباره آن از راهنمایی ایشان بهره بردهام.
در زیر یکی از اشعار مرحوم صلاحی را میخوانم که هنوز پس از سالها تازگی خود را دارد و گویی همین امروز سروده شده است.
شیره را از حبهی انگور سرقت میکنند
شهد را از لانهی زنبور سرقت میکنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بیپدر بدجور سرقت میکنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با «کنترل از دور» سرقت میکنند
عدهای راحت میان مبل خود لم میدهند
از طریق عدهای مزدور سرقت میکنند
روز روشن، زندهها را از میان کوچهها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت میکنند
برق را از سیمها و آب را از لولهها
دود را از حقهی وافور سرقت میکنند
میبرندت سوی خلوت، میکنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت میکنند!
جای اینکه سکهای در کاسهی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت میکنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عدهای تنها به این منظور سرقت میکنند!
خواستم دنبال مأموری روم، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت میکنند
گفتنی است عمران صلاحی در یکم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه (تهران) از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد گردید.
صلاحی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهٔ اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.
عمران صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
صلاحی سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سالها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود.
عمران صلاحی ساعت ۴ عصر یازدهم مهرماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آنجا به بیمارستان توس منتقل شد و در بخش سیسییو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت.
پایان پیام