مینیمالیزه کردن کشورهای بزرگ و قدرتمند آنها را از پای درمیآورد
به گزارش پایگاه خبری گلونی سید مسعود رضوی در روزنامه اطلاعات مورخ شنبه ۴ آبان ۱۳۹۸ نوشت: امروز تروریسم و خونریزی و خشونت به جزیی از زندگی روزانه مردم خاورمیانه بدل شده است.
اما همه میدانیم که تروریسم ریشههایی عمیق دارد و علیرغم پیوند شومش با برخی دولتها و مراکز ثروت و قدرت، تنها با دلالت به یکی دو موضوع، و یا اشاره به توطئههای خارجی نمیتوان شناخت درستی از آن به دست آورد.
مینیمالیزه کردن کشورهای بزرگ
در مواجهه با این پدیده شوم، لازم است شعار و احساسات را کنار بگذاریم و به دقت در باره ظهور و حضور این پدیده ویرانگر و زیانبار در میهنمان سخن بگوییم. به همین دلیل، برای بیان دقیقتر موضوع، باید به چند نکته توجه داشته باشیم.
نخستین مسأله، اوضاع در حال تحوّل کشورمان است که در طول سدهها و هزارهها، همواره میزبان همزیستی مسالمتآمیز و کم مانند اقوام گوناگون در فلات ایران بوده است.
اما در نیم قرن اخیر با بعضی غفلتهای خودمان و بمباران تبلیغی رسانهها و تحول در مناسبات و ذهنیت اقوام در مرزهای غربی و شرقی و جنوبی، تنشها و تردیدهایی پیدا شده و بعضاً اصطکاک و تقابل، جایگزین همزیستی و دیگرپذیری و دوستی شده است.
امروز این مسایل اهمیتی به مراتب بیشتر از گذشته دارد، زیرا هویت جویی قومی که امری طبیعی در نهاد تمام مردم گیتی است، با پول و تبلیغات برون مرزی، خدای ناکرده به نژادگرایی و کینهورزی و دیگرکشی و اعلام برائت و ارتداد اقوام خواهد انجامید.
این هدف را رژیم صهیونیستی هشتادسال پیش مطرح کرد و مینیمالیزه کردن کشورهای بزرگ و قدرتمند و ایجاد بسترهای جداییطلبانه برای اقوام و اقلیتها را با شیوههای گوناگون به یک هدف استراتژیک ارتقا داد.
از نظر این استراتژیستها، مثلا اقوام کرد ابتدا با طرح مسایل قومی وارد نزاع با دولتهایی چون ایران و ترکیه و عراق میشوند و سپس فرسایشی دوسویه آغاز میشود.
بر فرض محال اگر یک دولت مستقل قومی هم تشکیل شود باز هم به اقلیمهای کوچکتر باید تقسیم شوند و این کار از نظر آنها به راحتی با بازی سیاسی و نمایش قدرتِ طوایف و ایدئولوژی گرایی تشکّلها و احزاب قابل حصول است.
به نحوی که در این روند، نهایتاً آنچه باقی خواهد ماند، پارههای کوچک اقلیمی یا قومی (طایفهای یا ایلی) است که در تنازعی بیپایان با همسایگان نتوانند نفس تازه کنند.
آنچه این ماجرا را خطرناک کرده، ورود سربازان مستمعراتی ثروتمندی است که در خدمت رژیم صهیونیستی و آمریکا هستند. آمریکا نیاز اقتصادی و مطامع سوداگرانه دارد و رژیم اشغالگر نیز اهداف بلند مدت امنیتی را دنبال میکند.
باید در جهت برابری و همزیستی اقوام و ایجاد شرایط منصفانه برای تمام هم میهنانمان از هر قوم و باور و اقلیمی، بکوشیم و هر مانع و مخالفی را در این مسیر کنار بگذاریم زیرا حلقومهای نفرت پراکن و نهادها و رسانههای مخالف پرور و کینه توز، به ریزش نیروهای خودی و افزایش دشمنان بالفعل و بالقوه ایران پرداختهاند و دست ازین شیوههای خسارت بار برنمی دارند.
خلاصه آن که در حال حاضر، جمع بستِ مسائل، آشکارا بیانگر حساسیت اوضاع در مدارهای مرزی و استانهای پیرامونی وطن عزیز ما است و این امر سرنوشت همه ایرانیان را تهدید میکند.
گذشته نشان میدهد که هیچ یک از اقوام ایرانی، در چارچوب زیست در امپراتوریهای کهن یا دولتهای نوین در ایران، دستخوش تهدید از داخل و تبعیض نبودهاند و اگر مشکلات و جدالهایی بوده، یا هجوم خارجی بوده است (مانند حملات غُز و ازبک و مغول و…،) و یا طغیان کوچنشینان علیه یکجانشینان و یا جنگ سلسلههای سیاسی و پادشاهی با قشون یکدیگر بوده است.
در مقابل تاریخ درخشان و روابط متعالی [میان اقوام ایرانی]، تحرکات دیگری قابل ملاحظه است. مثلاً فراکسیونهایی که به اصرار چند تن از نمایندگان در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد و گروهبندی مجلس ایران را به اقلیتهای قومی ـ زبانی تفکیک کرده در حقیقت مجلس مدرن قانونگذاری را به لویی جرگه و مجالسالشیوخ قرون میانه بازگردانده است.
حتی اجلاس بزرگ نادرشاه در دشت مغان که شامل متنفذان، تجار، مشاوران سیاسی، حکامِ مناطق، آباء مذاهب و ادیان و فرق، و روسای ایلات، فرماندهان جنگی، برخی علما، دانشمندان، فقهای عظام شیعه و فقیهان جلیل اهل سنت بود، بیشک مدرنتر از ایدههای قومی بر اساس تمایز زبانی است.
اما اینها تنها مسائل نیست، ما نابرابری و مشکلات دیگری هم داریم که پای سوءاستفادهکنندگان و تروریستها روی شانههای آن استوار شده است. باید ریشهها و علل آن به دقت بررسی و تحلیل، و به صراحت بیان شود. در حقیقت باید بیلکنت و آشکار بیان شود تا راه درست و چارهای برای آن بجوییم.
پایان پیام