زنی میان ما ماجرایی است فراموش نشدنی و هیجانانگیز
پایگاه خبری گلونی سمیه باقری حسنکیاده: شما را نمیدانم اما من که بخواهم کتاب خارجی بخوانم علاوه بر نام نویسندهاش و جستجو در اینترنت درباره سوابق نویسنده، حتما به میزان فروش کتاب هم دقت میکنم.
«زنی میان ما» نوشته دو نویسندهای است که یکی تجربه نوشتن در مجله نیویورک تایمز و دیگری تجربه فعالیت در روزنامه واشنگتن پست را دارد.
«گریر هندریکس» و «سارا پکانن» اولین تجربه بلندنویسی مشترک خود را با «زنی میان ما» که تریلری خلاقانه و روانشناسانه است، به شکلی شاهکار خلق کردند.
این رمان فوقالعاده در سال ۲۰۱۸ به عنوان پرفروشترین رمان نیویورک تایمز اعلام شد.
داستان کتاب زنی میان ما
خرید اینترنتی کتاب
داستان به ظاهر با پشیمانی و حسادت بعد از طلاق ونسا شروع میشود که وقتی متوجه میشود شوهر سابق پولدار و خوشتیپش تصمیم به ازدواج با زن دیگری به نام اِما گرفته است، دست به کار میشود تا مانع این ازدواج شود.
مشکلات زندگی گویی که ونسا را از پای درآورده است و اعتیادش به الکل در کنار مشکلات دیگرش او را از انجام کارهای روزمرهاش نیز عاجز کرده است.
داستان هر چه جلوتر میرود خواننده را بیشتر مجاب میکند که مثلث ونسا، اِما و ریچارد را میشناسد.
اما داستان نقطهای دارد که خواننده را غافلگیر میکند و او را مبهوت از این همه قضاوت نادرست، میخکوب برجای میگذارد.
تا میانههای رمان زنی میان ما، ونسا انسانی به آخر خط رسیده است و او که قطعا از این مثلث عشقی حذف میشود، اوست و او که هرچه بحران در این میانه هست را مدیریت میکند، ریچارد است و اِما دختری است بیگناه که ناخواسته در کشمکشی تمام عیار و پر تنش گرفتار شده است.
اما واقعیت این است که آدمها همیشه همانی نیستند که ما قضاوت میکنیم و همیشه نمیتوان با دانستن آغاز یک واقعه، انتهایش را درست حدس زد.
جایی خواندم که «رمان زنی میان ما از آن داستانهای نخنمای حسادت همسر سابق که جانشینش را تعقیب میکند نیست… بلکه ماجراهایی فراموش نشدنی و هیجانانگیز از ابتدا تا انتهای رمان شما را شوکه خواهد کرد.»
تکههایی از کتاب زنی میان ما
_همه ما پیش از مواجه شدن با خطر، علائم بروز آن را مشاهده میکنیم و من مطمئنم که تو نیز قطعا این نشانهها را حس کردهای؛ ولی سعی کردهای نادیدهشان بگیری.
همانطور که من این کار را کردم. همچون من، بهانهها و توجیههایی سرِ هم میکنی؛ اما از تو خواهش میکنم در تنهاییت، به ندای درونت گوش کن…
من خیلی دیر به فکر نجات دادن خود افتادم؛ اما تو هنوز برای نجات وقت داری!
_لحظهای جلوی در میایستد و به پشت سرش نگاه میکند. مثل برق گرفتهها از جا میپرم. میترسم متوجه نگاهم شده باشد.
این همان تشخیص خیره شدن دیگران است و توانایی حس کردن اینکه کسی به آدم نگاه میکند.
کل سیستم مغز انسان درگیر این میراث ژنتیک اجدادمان است – آن ها هم برای اینکه شکار حیوانات نشوند به این ویژگی اتکا داشتند.
من هم این مکانیسم دفاعی را در خودم پرورش دادهام: وقتی پوستم مورمور میشود سرم به صورت غریزی بالا میآید تا دنبال یک جفت چشم بگردد که به من خیره شده. خطر غفلت از این هشدار را خوب میشناسم.
کتاب بخوانیم.
پایان پیام