ضرر الکل برای دست را جدی بگیرید؛ دختر پسرخاله عموی شوهرعمه‌ام را الکل کشت

ضرر الکل برای دست را جدی بگیرید؛ دختر پسرخاله عموی شوهرعمه‌ام را الکل کشت

پایگاه خبری گلونی رضا ساکی: امروز مثل هر روز خانم مالکی ساختمون رو گذاشته بود رو سرش.

بدوبدو خودم رو رسوندم به لابی ساختمون که مالکی و موحد دعواشون نشه.

ضرر الکل برای دست را جدی بگیرید

مالکی می‌گفت: چرا بطری الکل نیست؟ دستکش چرا نیست؟ دستمال کاغذی چرا تو آسانسور نیست؟

خانم اگه مدیریت بلد نیستی برو کنار یکی دیگه بیاد. حتما باید کرونا بگیریم تا شما راضی بشی؟

خانم موحد اومد چیزی بگه که پورقاسم گفت: اینه پاسخ زحمات خانم موحد؟ کم زحمت کشیده برای این ساختمون؟ حتما برداشتن الکل و دستکش و دستمال حکمتی داشته که ما ازش بی‌خبریم.

مالکی گفت: خودش زبون نداره؟ باز تو شدی زبون مدیریت؟

من دیدم بحث داره بالا می‌گیره گفتم: خانم مالکی بذار خانم موحد حرف بزنه. شاید دلیل داشته این کار.

مالکی گفت: خودش که طبقه اوله آسانسور سوار نمی‌شه. اصلا براش مهم نیست که ما کرونا بگیریم. من بیچاره و همسایه‌های دیگه چه گناهی کردیم؟ این کار تو اقدام علیه بشریت ساکن در طبقات دوم تا دهمه و جزای این کار فقط…

اینجا بود که مجبور شدم کمی صدام رو بالا ببرم و بگم: خانم مالکی ۳۰ ثانیه وقت بده موحد حرف بزنه!

مالکی جا خورد و آروم‌‌تر گفت: بگو. بگو.

موحد گفت: با سلام و احترام به شما همسایه‌های عزیز و گرامی، خیلی خوشحالم که در جمع شما…

پریدم وسط حرف و گفتم: خانم موحد! ۲۰ ثانیه از ۳۰ ثانیه رو که پروندی، والا مسئولای دولتی هم که می‌خوان منت سر مردم بذارن، دیگه این قدر سلام و علیک نمی‌کنن. حرفت رو بزن.

موحد که خوشش از این رفتار من نیومد با بی‌میلی گفت: این کرونا که دست از سر دنیا برنمی‌داره، ما هم دیدیم دیگه خرج الکل و دستمال و دستکش نکنیم. همسایه‌ها باید رعایت کنن و تا رسیدن به خونه ۲۰ ثانیه دست‌ها رو بشورن. البته ما روزی سه بار دکمه‌های آسانسور رو ضدعفونی می‌کنیم اما دیگه خبری از دستکش و الکل و دستمال نیست. این کار نه به‌صرفه‌اس نه محیط زیستیه.

همین طور که موحد داشت این توضیحات رو می‌داد حس کردم الان مالکی می‌پره و گلوش رو می‌گیره. پس تا موحد تموم کرد گفتم: دختر پسرخاله عموی شوهرعمه‌ام همین طور فوت کرد.

مالکی که گارد پرش گرفته بود یکهو گفت: چه طور؟ گفتم: این قدر الکل به دستش زد، هر چی میکروب بود رفت تو دستش. دکترا گفتن موقع مرگ ۱۴۰ هزار میکروب تو خونش بوده.

مالکی گفت: شوخی؟ گفتم: بزن تو اینترنت. الکل زیاد مقاومت پوست رو از بین می‌بره.

موحد گفت: جدی؟

گفتم بزن اینترنت.

پورقاسم گفت: واقعا؟

گفتم: آره بابا. الان پسر پسرخاله عموی شوهرعمه‌ام هم بستریه.

مالکی گفت: پس دیگه الکل نمی‌خواد، ولی دستکش و دستمال بذار.

گفتم: از داماد خاله عمه‌ام نگفتم. اون قدر از دستکش استفاده کرد…

مالکی گفت: مرد؟ گفتم: نه ولی تو کماست.

موحد گفت: شوخی؟ گفتم: بزن اینترنت.

پورقاسم گفت: جدی؟

آره رادیو جوان هم می‌گفت. دستکش باعث می‌شه جرات کنی به هر چیزی دست بزنی و ناخودآگاه بزنی به صورتت. دست خالی، آدم بیشتر مواظبه.

در این لحظه تاریخی مالکی از ما خداحافظی کرد و رفت. وقتی رفت موحد و پورقاسم گفتن: جدی گفتی؟

گفتم: همه‌اش جدی بود. ولی خاله عمه‌ام رو دروغ گفتم. خاله عمه‌ام داماد نداره.

پایان پیام

کد خبر : 162201 ساعت خبر : 3:25 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=162201
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات