کتاب آکواریوم های پیونگ یانگ داستانی واقعی از زندگی مردم کره شمالی
پایگاه خبری گلونی راضیه حسینی: میتوان گفت کره شمالی عجیبترین کشور جهان است.
کشوری که مردمش نمیتوانند با جهان بیرون ارتباط برقرار کنند. هیچ وسیله ارتباطی وجود ندارد و مردم در فقر و گرسنگی به سر میبرند.
این تصورات کلی ما از کره شمالی است. این کشور شبیه به زندانی بزرگ است و مردم جز فرار راهی برای نجات ندارند. فرارهایی خطرناک و مرگآور.
اما اگر با واقعیت کره شمالی روبرو شوید متوجه خواهید شد که این تصورات حتی گوشهای از فجایع این کشور را شامل نمیشود.
کتاب آکواریوم های پیونگ یانگ سرگذشت فردی است که به مدت ده سال در اردوگاه کار اجباری یودوک زندگی کرده و مدتها بعد از آزادی و دقیقاً وقتی دوباره با تهدید برگشت به اردوگاه کار اجباری مواجه شده بود تصمیم به فرار از کره شمالی گرفت.
کانک چول هوان وقتی فقط نه سال سن داشت با خانوادهاش به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد.
اردوگاهی مخوفتر از آنچه تصورش را میکنید. داستان زندگی این کودک تا سن نوجوانی در این اردوگاه و اتفاقات وحشتناک پیرامونش گذشت و بعد از آن توانست طعم مختصری آزادی و قرار گرفتن در زندانی بزرگتر به نام کشور کره شمالی را بچشد.
اما خطر همیشه در کمین است و هیچ شهروندی در این کشور در امان نیست.
کتاب «آکواریومهای پیونگ یانگ» روایتی عجیب و سخت از زندگی در کره شمال و اردوگاه کار اجباری یودک است.
شاید در میانههای کتاب گاهی از خود بپرسیم، مگر امکان دارد؟ اصلاً مگر میشود آدمها با همنوعان خود چنین برخوردی داشته باشند؟
و دقیقاً در همین لحظه با یادآوری فجایع هیتلر، کمونیستهای کشورهای مختلف مثل شوروی و… متوجه میشویم که بله، چنین فجایعی در تاریخ وجود داشت و هنوز هم تحت عناوین مختلفی مثل اردوگاههای کار اجباری در کره شمالی و از آن وحشتناکتر داعش، وجود دارد.
اگر میخواهید بدانید چه بر سر مردم زندانی در اردوگاههای کره شمالی در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی میآمد و مردم به ظاهر آزاد در این کشور چگونه زندگی میکردند، کتاب آکواریومهای پیونگ یانگ را حتماً بخوانید.
این کتاب را نشر ثالث با ترجمه بیژن اشتری منتشر کرده است.
قسمتی از کتاب: «ده دهکده یودوک؛ چهاردهکده برای اصلاحپذیرها و شش دهکده برای اصلاحناپذیرها. باید توضیح بدهم که اصلاحناپذیرهای یودوک در واقع همان «جنایتکاران سیاسی» بودند که در یک منطقه به شدت تحت مراقبت زندگی میکردند.
این افراد را از ما جدا کرده بودند. تعداد زیادی تپه و سیمهای خاردار مرز جداکننده ما و آنها بود. «اصلاحناپذیرها» همگیشان محکوم به تحمل حبس ابد بودند. آنها میدانستند که هیچوقت از اردوگاه مرخص نخواهند شد.
میدانستند که تا آخرین لحظه حیات در همین اردوگاه باقی خواهند ماند و هرگز به عنوان شهروند معمولی به جامعه باز نخواهند گشت. بچههای آنها نیز قربانی سرنوشت والدینشان بودند.
بنا به گفته تبلیغات مداوم حکومتی «خشک کردن بذرها و نهالهای ضدانقلابی، و ریشهکن کردن آنها و نابودی تک تک این عناصر فاسد یک امر عاجل و ضروری بود.»
پایان پیام