رتق و فتق امور مدرسه در دوران کرونا؛ یادداشت پنجم یک خانم معلم در روزهای قرنطینه
رتق و فتق امور مدرسه در دوران کرونا؛ یادداشت پنجم یک خانم معلم در روزهای قرنطینه.
به گزارش گلونی خانم «محکم» و خانم «جانی» دو خدمتگزار مدرسه ما هستند.
البته هر کدام شرح وظیفه مشخصی و متفاوتی دارند اما در پست اداری هر دو خدمتگزار محسوب میشوند.
مثلاً خانم جانی ساکن در مدرسه است و در واقع سرایدار است. اما خانم محکم با تمام شدن ساعت اداری مدرسه، کارش تمام میشود و به خانهاش میرود.
خانم جانی امور مربوط به درون مدرسه را رتق و فتق میکند و خانم محکم امور مربوط به کارکنان مدرسه را.
مثلاً قفل کردن درها، نگهبانی و یا مراقبت از آب و برق و گاز و فاضلاب و موتور خانه به عهده خانم جانی است.
اما خانم محکم صبحانه و ناهار دبیران را آماده میکند و یا زنگهای تفریح سینی چای به دست از کارکنان پذیرایی میکند.
نظافت کلاسها بین هردوشان تقسیم میشود، اما نظافت آبدارخانه و اتاق مدیر و معاونین و اتاق دبیران هم به عهده خانم محکم است.
با وجود این شرح وظایف متفاوت، اما خانم محکم و خانم جانی شباهتهای ویژهای هم با هم دارند.
هر دو بر خلاف بسیاری از خدمتگزارهای مدارس کم سن و سال هستند. سی و پنج سال که سنی محسوب نمیشود.
هر دو مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دارند. و در سرشان رویای روزی را میپرورانند که مدیر مدرسه شوند.
اما مهمترین شباهت بین آنها این است که هر دو در ته دلشان احساس میکنند که نسبت به آنها اجحاف شده است.
تمام کارهای مدرسه روی سرشان ریخته است درحالیکه دیگری راست راست راه میرود و استراحت میکند.
همین شباهتها سبب شده است که خانم محکم و خانم جانی مرتباً با هم کل کل و بگو مگو داشته باشند.
گاهی اوقات هم بسته به اوضاع و احوال روحیشان بحث به متلکپرانی میرسد.
رتق و فتق امور مدرسه
از آنجا که من قبل از شیوع کرونا هم عادت وسواس گونهای به شستن دستهایم داشتم و هر بار شستشو هم۳۰ ثانیه زمان میبرد، برای همین اکثر مواقع شاهد بحث بین آنها بودم.
آخرین روز قبل از تعطیل مدارس، زنگ تفریح آخر گفتگویی جنجالی بینشان پیش آمد که از بد حادثه، من هم وسط متلکها قرار گرفتم!
خانم جانی به خام محکم گفت: « ببین عزیزم. من صلاحت را میخواهم و دوستت هستم که میگویم و گرنه هیچ دشمنی این حرفها را به تو نمیگوید. تو باید فامیلیت را عوض کنی».
خانم محکم پاسخ داد: « اواااا. برای چی؟ فامیلی به این منحصر به فردی! چه عیبی دارد؟»
خانم جانی گفت: «چون وقتی آدم صدایت میکند، خانم محکم جان! یاد مشتهای محکمی میافتد که به دهان یاوهگویان زده است. فامیلیت را عوض کن و بگذار راسخی! من کلی فکر کردم که به این نتیجه رسیدم.
راسخی همان معنی محکم را میدهد اما وقتی میگوییم خانم راسخی جان! یاد کوههای راسخ و پابرجا مثل دماوند میافتیم».
من که در تمام مدت گفتگوی آنها مشغول ساییدن دستهایم بودم به سمت خانم محکم برگشتم تا اثر تجزیه و تحلیل خانم جانی را روی صورت او بررسی کنم.
چهرهاش درهم رفته بود.
حدس زدم الان است که به او بگوید حالا نه که فامیلی خودت آدم را یاد قاتل و جنایتکار نمیاندازد، گیر دادهای به فامیلی من، که خانم محکم نه گذاشت و نه برداشت و ناگهان گفت: «واقعاً این چه حرفی هست که میزنید. مثلاً همین خانم حاصلیان! درست است که بگوییم فامیلیت آدم را یاد حاصل جمع و تفریق و حالضرب و مقسوم و مقسوم علیه و بمم و کمم میاندازد، برو فامیلیت را عوض کن؟! نه…اصلاً درست نیست. یا مثلاً چون همیشه دستهایش را میشوید به او بگوییم خانم دائمالدست شوریان؟! نه… اصلاً درست نیست».
خواستم بگویم چرا وسط دعوایتان پای مرا وسط میکشید که یادم افتاد، زنگ تفریح اول به خاطر شکسته شدن فنجان اختصاصیام برای سومین بار، تذکر محکمی به خانم محکم داده بودم. برای همین هیچی نگفتم.
در ایام قرنطینه خانم محکم به من تلفن زد. گفت: «هر بار که دستهایم را میشویم شما میآیید جلوی چشمهایم».
ناراحت نبود که به من گفته است خانم دائمالدست شوریان! میگفت خودش هم شده است خانم دائمالدست شوریان!
پایان پیام
کد خبر : 166320 ساعت خبر : 4:15 ب.ظ