سراب اطفای حريق در زاگرس
به گزارش گلونی فرناز حیدری در روزنامه اعتماد نوشت:
هدايتا… ديدبان، مسوول منطقه حفاظت شده خاييز واقع در مرز استانهای كهگيلويه و بويراحمد و خوزستان را از سال ۹۴ میشناسم. آن زمان فيلمهای رويارويی او با شكارچی متخلف در صدر اخبار محيط زيست قرار داشت.
اين محيطبان شجاع رودرروي شكارچی متخلف در كنار يك آبشخور ايستاده و گفته بود:«خونسرد باش. چون قرار نيست ما كسی را بكشيم. اسلحهات را زمين بگذار و تسليم شو.»
البته بعدها فرصتی پيش آمد و در تهران هم ايشان را ملاقات كردم. يكی از جدیترين و مسووليتپذيرترين محيطبانانی است كه میشناسم.
نه تنها بیباك است و رودرروی شكارچی متخلف مسلح میايستد بلكه در زمان آتشسوزیهای زاگرس در منطقه خاييز هم پيشاپيش همه با دست خالی وارد كارزار شده است. آنچه در ادامه میخوانيد، شرح كامل گفتوگوی روزنامه اعتماد با ايشان است.
سراب اطفای حريق در زاگرس
آنچه بر سر خاييز آمد را همه شنيدهايم اما يك بار هم به عنوان كسی كه اين منطقه را میشناسيد و روايت آتشسوزی در خاييز را از زبان شما بشنويم؟
باغبانهای اطراف منطقه، روز پنجشنبه ۸ خرداد به من اطلاع دادند كه آتشی سمت چاه ريگك روشن است. از آنها پرسيدم كه آتش سمت ارتفاعات خاييز است؟ پاسخ دادند كه نه فاصله دارد.
جايی كه گفتند، بيابانی تقريبا خالی از سكنه است بنابراين من همان زمان با چند نفر از بومیهای اطراف تماس گرفتم. وقتی به همراه همكار محيطبانم خود را به آنجا رسانديم، متوجه شديم كه آتش به عمد ايجاد شده و با منطقه حفاظت شده هم حدود ۲ كيلومتر فاصله دارد.
چطور متوجه شديد كه آتشسوزی عمدی است؟
مدرسهای در آن محل است كه متروكه است. هيچ خانه و امكاناتی در اطراف اين مدرسه نيست البته پايينتر چند كومه هست اما در مجموع منطقه متروكه است. مدرسه يك اتاق با دو كلاس كوچك دارد و حدود ۷ الی ۸ سال است كه يك دامدار در اين مدرسه اتراق میكند.
اين دامدار در فصل زمستان به سمت بهبهان كه هوا گرم است، میآيد و در مدرسه میماند اما تابستانها به سمت سرحدات يعنی مناطق سردسير بالای دهدشت(بين ياسوج و دهدشت) كوچ میكند. بررسیهای ما و صحبت با محلیها نشان داد كه اين دامدار گويا با دامدار ديگری كه اتفاقا از بستگانش بوده بر سر اقامت در مدرسه به مشكل برمیخورند به نحوی كه گويا كارشان به شكايت هم میرسد.
در روز حادثه حدود ساعت ۳ الي ۴ عصر، عدهای از بومیها موتورسيكلتی را میبينند كه صورتش را پوشانده و از جاده خاكی پشت مدرسه رد میشده و پشت سر موتور هم آتش بلند بوده. پشت مدرسه همه تپه ماهور است و آتش از آنجا به سرعت به جاهای ديگر سرايت میكند.
در منطقه شما چند محيطبان هستند و در زمان حادثه چه تعداد از آنها برای امداد اعزام شدند؟
متاسفانه ما به اندازهای كمبود نيرو داريم كه در حال حاضر پاسگاههای محيطبانی را يك نفره میگردانيم يعنی محيطبان ما فقط میتواند از پاسگاهش محافظت كند نه از منطقه حفاظت شدهای كه از شكارچی متخلف گرفته تا دامدار برای آن مشكلتراشی میكنند.
آمار محيطبان ما به شدت در حال سقوط است. در رشته كوه خاييز هم واقعا كمبود محيطبان داريم. همه اينها در حالی است كه منطقه حفاظت شده خاييز يك زيستگاه بسيار غنی است كه آمار ۲ هزار كل و بز را دارد. خاييز زيستگاه پلنگ، كاراكال، گربه وحشی و انواع پرندگان شكاری است كه بدون نيروی محيطبانی نمیتوان از آن حفاظت كرد.
سراب اطفای حريق در زاگرس
شب اول كه آتشسوزی رخ داد، من و محيطبانم تنهای تنها و بدون هيچ امكاناتی بوديم.
ساعت ۱۱:۳۰ شب بود كه مسوول منابع طبيعی آقاي ستار جلالی با تعدادی نيرو به ما ملحق شدند. آنها يك آتشكوب معمولی داشتند كه در آن شرايط به رغم تلاشها جوابگو نبود. مهندس اسدا… هاشمی، مديركل سازمان محيط زيست كهگيلويه و بويراحمد هم با نيروهای كمكی از ياسوج برای كمك به ما آمدند.
هيات كوهنوردی بهبهان نيز از همان آغاز همراه ما بودند و اولين دمنده را آنها آوردند. حدود ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر نيرو را فقط هيات كوهنوردی بهبهان آورد به طوری كه هر گروه ۷ الي ۸ نفره با خود يك دمنده و آبپاش داشت.
كمكهای هيات كوهنوردی بهبهان بسيار ارزشمند بود به قدری كه من اشك در چشمانم جمع شد و با ديدن اين همه عشق از آنها نيرو گرفتم. البته شهردار بهبهان هم يك دمنده و آقاي احمد بحری(نذر طبيعت) هم دو دمنده برای ما ارسال كردند.
گفتيد كه آتش اوليه با منطقه حفاظت شده، فاصله داشت؟
بله آتش با منطقه حفاظت شده ما حدود ۲ كيلومتر فاصله داشت. من و محيطبان منطقه تنها بوديم. آتش هم در حال زبانه كشيدن بود و ما هيچ گونه امكاناتی براي جلوگيری از سرايت آتشسوزی در اختيار نداشتيم، بنابراين شروع كرديم به تماس گرفتن با جاهای مختلف كه برای كمك به ما اقدام كنند.
زمانی كه منابع طبيعی را مطلع كرديم، آتش ديگر به منطقه حفاظت شده رسيده بود. اين اواخر ما بارندگی بسيار خوبی را در خاييز شاهد بوديم و پوشش گياهي علفی هم به اندازهای بود كه وقتی آتش به منطقه حفاظت شده رسيد، درست مانند بنزين شعله كشيد و مهارناپذير بود.
گويا همكار شما هم به شدت زخمی شده است؟
شب اول وقتی آتش به صخرهها رسيد، همكار محيطبان من آقای علی آتشدان از پاسگاه خاييز حين خاموش كردن آتش ناگهان از بالای صخرهها به پايين افتاد و لابهلای درختان بلوط گير كرد.
خدا خيلی به ايشان رحم كرد چون زير پای همكارم يك پرتگاه ۳۰ متری بود و گير افتادنش در لابهلای شاخههای بلوط كمك كرد كه به پرتگاه سقوط نكند. من با بچههای منابع طبيعی رفتيم و ۳ يا ۴ نفری از لابهلای درخت بيرونش آورديم. بدنش كوفتگی شديد و زخم داشت اما خوشبختانه الان خوب است. ما آن شب ساعت ۲ بامداد تسليم شديم و فقط نظارهگر آتش شديم. به همه كسانی كه آنجا بودند، گفتم كه ديگر جلوتر نرويد چون آتش به لب صخره و پرتگاه خورده و خطرناك است.
مسووليت حفاظت از منطقه با كدام استان است، كهگيلويه و بويراحمد يا خوزستان؟
رشته كوه خاييز ۲۲ هزار هكتار است و منطقه حفاظت شده آن بين دو استان كهگيلويه و بويراحمد(شهرستان دهدشت) و خوزستان(شهرستان بهبهان) واقع شده است.
بخش اعظم منطقه حفاظت شده در شهرستان بهبهان است اما براي يكپارچگی حفاظت از آن، مسووليت حفاظت آن به استان كهگيلويه و بويراحمد واگذار شده است. يگان حفاظت محيط زيست آن هم به شهرستان دهدشت مربوط است.
من مسوول منطقه حفاظت شده هستم و آقای روح ا… عزيزی مسوول شهرستان دهدشت هستند كه من و ايشان در زمان حادثه مرتب با يكديگر در تماس بوديم. البته همان روز آتش ناگهان به ارتفاعات كشيده شد و من به آقاي عزيزی گفتم كه بايد از ضلع شمالی وارد شوند اما خط طولی آتش خيلي وسيع بود و به سرعت بخش اعظم منطقه را فرا گرفت.
آتشسوزی چند روز در منطقه حفاظت شده خاييز ادامه داشت؟
۴ يا ۵ روز مستمر ما آتشسوزی داشتيم. آتشسوزی از تنگ كهريگك شروع شد و تا تنگ علمدار كه يكی از بهترين زيستگاههای حيات وحش است، رسيد. خوشبختانه تنگ علمدار خيلی آسيب نديد و تنها بخشی از آن آسيب ديد.
روز اول كه نيمه شب به خاطر سقوط همكارم و رسيدن آتش به صخرهها متوقف شديم اما فردای آن روز يعنی جمعه هم باز به همين منوال بود.
نيروهای مردمی جمعه به ما رسيدند و هوا آنقدر گرم بود كه اگر میخواستيم يك كوله برداريم و خودمان را به آتش برسانيم بايد ۳ ساعت كوهنوردی انجام میداديم و هر چقدر هم كه آب با خود حمل میكرديم قطعا در طول راه مصرف شده بود.
بعد هلیكوپتر با پيگيریهای مداوم فرماندار بهبهان آمد اما مشكل باز هم حل نشد. بنا بود كه هلیكوپتر روز شنبه صبح به ما برسد اما فكر میكنم كه ساعت ۵ و خوردهای عصر بود كه رسيد تا نيروها را هلیبرد كند.
سراب اطفای حريق در زاگرس
با كاپيتان صحبت كردم كه چند نفر را میتوانيد با خود حمل كنيد؟ ايشان گفتند ۸ نفر، خوشبختانه نيروی زيادی از هياتهای كوهنوردی، منابع طبيعی، بسيج، سپاه و هلال احمر جمع شده بود و من به سرعت تعدادی را روانه كردم.
نيروهای سپاه در منطقه بسيار ورزيده و عالی بودند و به همين دليل آنها اول اعزام شدند. اما در نوبت دوم وقتی ۸ نفر بعدی را سوار هلیكوپتر كرديم، كاپيتان گفت كه اين آخرين سرويس من است.
ما تصورمان بر اين بود كه هلیكوپتر را آن شب خواهيم داشت، با هماهنگی شهردار بهبهان بولدوزر و گريدر آورده و باند برای هلیكوپتر ساخته بوديم اما رفتن هلیكوپتر دست ما را باز هم خالی كرد.
آن زمان نيروهای محيط زيست هم در ضلع شمالی جمع شده بودند. شهردار و فرماندار بهبهان هم واقعيتش هر كاری از دستشان برمیآمد، انجام دادند اما خدا شاهد است كه دست همه ما خالی بود.
تنگ علمدار از زيستگاههای بكر در منطقه شماست، وضعيت در اين منطقه چطور بود؟
تنگ علمدار جزو مناطق امن حفاظت شده است، توپوگرافی بسيار خارقالعادهای دارد و زيستگاه پلنگ است. از نظر پوشش گياهی پوشيده از درختان بلوط، بنه، بادام و انجير وحشی است.
آتش تا حدودی به اين منطقه هم رسيد اما شانسی كه آورديم اين بود كه تنگ علمدار مانند تنگ شيخ و جاهای ديگر نبود. مناطقی مانند تنگ شيخ، صخرهای هستند اما تنگ علمدار دسترسی آسانتر دارد و ما تمام نيروها را آنجا مستقر كرديم تا اينكه هلیكوپتر آبپاش آمد.
البته آب پاشيدن از بالا تاثير چندانی نداشت چون نيروهايی كه در بالادست مستقر بودند، میگفتند به حدی دمای محيط بالا بوده كه آب پودر میشده و تاثيری روي آتشی كه ۷ الی ۸ متر زبانه كشيده بود، نداشت. باد هم در منطقه خيلی شديد بود. در اين منطقه ما غروب، صبح، ميانه روز معمولا باد داريم و همين امر در تشديد آتش قطعا موثر بوده است.
آتش را در همان تنگ علمدار مهار كرديد؟
بله در تنگ علمدار توانستيم تا حدودی جلوی آتش را بگيريم. آتش را ساعت ۵ صبح در آنجا مهار كرديم اما ظهر دوباره شعلهور شد چون خيلی از درختها میسوختند و باد كه میوزيد، جرقهای را برمیداشت و دورتر را شعلهور میكرد.
يكشنبه شب بود كه آتش را كلا مهار كرديم، فرماندار هم آمدند و منطقه را با هم بازديد كرديم. البته هنوز هم ما نيروی آمادهباش آنجا داريم ولی خوشبختانه آتش خاموش شده.
همكاری مردم چگونه بود؟
من نزديك ۲۰ سال است كه در اين منطقه هستم و آتشسوزی هم در اين منطقه ديدهام.
روز اول كه آتشسوزی شروع شد، وقتی از بهبهان نگاه میكرديم، كوه يك تكه آتش بود يعني از ۴۰ كيلومتری شعلههای آتش مشخص بود. در اين آتشسوزی اخير تمام مردم بهبهان و حومه يعنی هر كس از منطقه هر كاری كه توانست، انجام داد.
من خودم به ياد خاطرات روزهای اول جنگ تحميلی افتاده بودم كه مردم هر كمكی از دستششان برمیآمد، انجام میدادند. تمام مردم آمده بودند، يكی غذا و ساندويچ میآورد، يكي آب معدنی میآورد، يكی شربت درست میكرد و میآورد.
همه اينها باعث پشتگرمیما بود يعنی خدا شاهد است وقتی شما میبينيد كه مردم چه ارزشی برای طبيعت قائل هستند، غرق شوق و شعف میشويد.
سراب اطفای حريق در زاگرس
همه ما براي نجات خاييز تلاش كرديم، مديون مردم و مسوولان شهرستان بهبهان از بخشدار و فرماندار گرفته تا مردم عادی و هياتهای كوهنوردی هستيم.
هيات كوهنوردی بهبهان همان روز اول ۱۰ الی ۱۵ دستگاه دمنده خريدند و هر اكيپ ۸ نفرهای كه آنها با هماهنگی ما اعزام میكردند، دستگاه دمنده و آتشكوب همراهش بود.
نيروهای منابع طبيعی هم از استان اكيپی فرستاده بود كه دستگاه دمنده داشتند و خيلی زحمت كشيدند، محيط زيست كهگيلويه و بويراحمد تجهيزاتی براي مناطق شمالی ارسال كرد اما اگر ما اين تجهيزات يا حداقل نصف آن را از همان روز اول در اختيار داشتيم قطعا اين همه فاجعه به بار نمیآمد.
گويا عدهای هم برای نجات حيات وحش آمده بودند؟
يكي از دردهای ما در آن روزها همين مساله بود كه خاييز در حال سوختن بود اما عدهای سودجو به مردم شماره حساب میدادند كه برای نجات حيات وحش مصدوم پول واريز كنند در حالی كه حيات وحش سوخته و زخمی اصلا وجود نداشت.
تمام اكيپهايی كه با هماهنگی ما اعزام شدند را مامور كرديم كه با موبايل از هر پرنده يا خزندهای كه سوخته يا زخمی شده، فيلم و عكس بگيرند. خود من پا به پای بچهها بودم و ما هيچ چهارپای سوختهای نديديم نه كل و بز نه گربهسان نه حتی سنجاب.
تنها تعدادی لانه كبك و تيهو را ديديم كه خراب شده بودند چون فصل تخمگذاریشان بوده و تعدادی هم مار و عقرب سوخته بودند.
جای تاسف است عدهای به اصطلاح دامپزشك هم آمده بودند كه حتی آگاهی درستی از وضعيت منطقه ما و حيات وحش آن نداشتند. واقعيتش اين كارهای نمايشی و سودجويانه نه تنها كمكی به ما نكرد بلكه درد ما را هم دوچندان كرد.
متاسفانه اغلب شنيده میشود كه اكثر پاسگاههای محيطبانی تجهيزات كافی براي مهار آتشسوزی ندارند و همين امر شايد يكی از نقاط ضعفی است كه سازمان محيط زيست بايد جدیتر بگيرد.
من جاهای ديگر را نمیدانم اما پاسگاه ما هيچگونه امكانات براي اطفای حريق ندارد. ما برای نگهداری پاسگاهها و انجام كار روزمرهمان به سختی در تلاش هستيم.
ضلع شمالی منطقه و تنگ تكاب الان فقط دو محيطبان دارد، من به عنوان مسوول منطقه، ضلع شمالی و ضلع جنوبي را بايد خودم سركشی كنم.
يك پاسگاه با دو محيطبان داريم كه ۵ روز را يك محيطبان و ۵ روز را يك محيطبان ديگر گشت است، شما فرض كنيد كه تيراندازی رخ دهد، قرار است كه ما چطور از منطقه حفاظت كنيم؟ متخلفها هم كه معمولا كمتر از ۳ نفر نمیآيند چون نگران امنيت جانی خودشان هستند.
پس اگر درگيری رخ دهد، خدا خودش بايد نگهدار ما باشد.
من تا الان دو بار تير خوردهام، يك بار نزديك بوده كه من را در كانكس محيطبانی ساعت ۲ نيمه شب زنده زنده آتش بزنند.
همه درد ما اين است كه اين اتفاقات ظرف چند روز فراموش میشود.
حرف فقط بودن دمنده و آتشكوب نيست، ما اگر بولدوزری در اختيار داشتيم، قسمتهايی را از خيلی وقت پيش آتشبر میزديم.
چنانچه حدود ۲۷ سال پيش سازمان برق در تنگ علمدار جادهای كشيد كه بتواند سيمهای برق فشار قوی را برای كهگيلويه و بويراحمد رد كند، اين جاده در آتشسوزی اخير ناجی ما شد چون سرعت آتش را كم كرد و نيروهای مردمی توانستند به سرعت به منطقه آتشسوزی در تنگ علمدار برسند.
سراب اطفای حريق در زاگرس
پاسگاه محيطبانی ما با جايی كه آتشسوزی رخ داده ۱۴ يا ۱۵ كيلومتر فاصله دارد يعني درست در جايی كه آتشسوزی رخ داد ما بايد پاسگاه و محيطبان میداشتيم.
طبق چارت سازمان محيط زيست هر هزار هكتار بايد يك محيطبان داشته باشد.
تازه در جاهايی مانند رشته كوه خاييز كه صعبالعبور است بايد نيرو بيشتر هم باشد اما ما به جای ۲۰ محيطبان در خاييز سرجمع ۷ الي ۸ محيطبان داريم كه از اين ۷ الي ۸ نفر ۴ نفر بالاي ۲۷ سال خدمت هستند.
يكی قلبش را عمل كرده، يكی تصادف كرده و گردنش شكسته و با اين حساب نيروی فعال ما فقط ۳ نفر است.
من و دو محيطبان قرار است كه چگونه آتشی با اين وسعت را مهار كنيم؟ نيروهای كمك ما از خوزستان و ياسوج آمدند.
درست است كه مسوولان منطقه خيلی كمك كردند اما دست ما در حفاظت از محيطزيست خاييز واقعا خالی است. خاييز سوخت چون ما نيرو و امكانات كافی در محيطباني نداشتيم.
پایان پیام