غلبه تدریجی امر غیررسمی
به گزارش پایگاه خبری گلونی دکتر محمد فاضلی در کانال شخصی خود نوشت:
یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد بااستعداد (آقای محمدحسن کریمیان) در حال کار روی پایاننامهای درباره نیروی کار غیررسمی در بخش مدیریت پسماند و شکلگیری گودهای زباله در تهران است.
پیشنویس پایاننامه ایشان، ایده «جامعهشناسی امر غیررسمی» را در ذهنم پررنگ کرد و انگیزه شد تا آنچه را برای ایشان نوشتم، در اینجا به عنوان مسألهای مهم – ولی نه بدیع – در جامعه امروز ایران که البته خروجی حکمرانی است، طرح کنم.
جامعه وقتی بهسامانتر میشود که همه آمورش شفافتر، مشاهدهپذیر، قابل محاسبه و ردگیری، و در معنایی وسیع «رسمی» باشد. فرضیه این نوشتار آن است که «ما شاهد غلبه تدریجی امر غیررسمی هستیم.»
یعنی برخلاف ملزومات و بایستههای دنیای مدرن، غیررسمیتر شدن روند غالب جامعه ایرانی است.
این فرضیه البته باید با شواهد و آمارها بیشتر بررسی شود. مصادیق این روند چیست؟
هر کدام از مصادیق شامل شرح بسیار بیشتری میشود، اما خلاصه ذکر میکنم.
غلبه تدریجی امر غیررسمی
غیررسمی شدن نیروی کار: بیکاری، رکود و دشواری قواعد کسبوکار و بهکارگیری نیروی کار، به علاوه فقدان سیاست مهاجرت در قبال میلیونها مهاجر افغانستانی، میلیونها کارگر غیررسمی ایجاد کرده است که سابقهای از کار ایشان ثبت نمیشود و به دشواری محاسبات مربوط به کار ایشان در اقتصاد وارد میشوند.
غیررسمی شدن سکونت: آمارها از یازده تا هیجده میلیون نفر ساکن سکونتگاههای غیررسمی و حاشیهنشینی حکایت میکنند. حاشیهنشینی در سکونت به معنای حاشیهنشینی و حتی طرد از روندهای اجتماعی، آموزش، مشارکت سیاسی، رشد اجتماعی و … نیز هست.
غیررسمی شدن بودن/مصرف، فعالیت فرهنگی و فراغت: عرصههایی از مصرف و فراغت (تولید و مصرف مشروبات الکلی، فعالیتهایی نظیر آموزش و تمرین رقص، فرقههای دینی، حلقههای عرفانی، موسیقی زیرزمینی، تولید و تکثیر محصولات صوتی و تصویری، آرایشگاههای خاص و…)
غیررسمی بودن/شدن تجارت: قاچاق کالا بارزترین شکل غیررسمی شدن تجارت است.
میلیاردها دلار کالا در سال به صورت غیررسمی وارد، مبادله و مصرف میشود. غیررسمی شدن تجارت فقط در قالب واردات قاچاق نیست، بلکه تولید غیررسمی بدون ثبت در نهادهای رسمی یا تحت نظارت نظام مالیاتی را نیز در بر میگیرد.
غیررسمی بودن/شدن فعالیت سیاسی: اندیشهها و فعالان سیاسی مطرود، حذف و سرکوبشده به نیروهای کنش غیررسمی و زیرزمینی بدل شده/میشوند.
غیررسمی بودن/ شدن فضای رسانهای: میلیونها کاربر تلگرام، توئیتر و فیسبوک، عملاً و به لحاظ حقوقی، غیررسمی به حساب میآیند. بزرگی این بخش، البته در عمل به معنای بیمعنا شدن امر رسمی در حوزه رسانه است.
غیررسمی شدن روابط جنسی: به تعویق افتادن ازدواج، هزینههای اقتصادی و اجتماعی زیست جنسی رسمی، تغییرات اجتماعی منجر به تحول در الگوهای زیست خانوادگی، و … حوزه روابط جنسی را به عرصه غیررسمی متمایل میسازد.
غیررسمی بودن/شدن مهاجران افغانستانی: بزرگترین اجتماعی مهاجران در ایران، افغانستانیها هستند که اکثریت آنها (قریب به دوسوم) غیررسمی و فاقد مجوزهای کار و زندگی رسمی در ایران هستند.
غیررسمی شدن مصرف آب و برق: صدها هزار انشعاب آب و برق در ایران به صورت غیررسمی مصرفکننده این دو خدمت هستند.
این فهرست از «امر غیررسمی» را میشود طولانیتر کرد، اما نکته مهم این است که هر نوع گسترش امر غیررسمی به معنای بیاعتبارتر شدن نهادهایی است که وظیفهشان تنظیم کردن روابط آدمیان در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. غیررسمی شدن میتواند به منزله تضعیف ظرفیت تنظیمگری نهادهای رسمی و نهایتاً غیرکارکردی شدن آنها شود.
کنشگر غیررسمی به رسمیت نشناختن
کنشگر غیررسمی به رسمیت نشناختن نظم موجود را نهادینه کرده و به تدریج ضدنظم عمل میکند.
این ضدنظم عمل کردن برای دنیایی که هر روز پیچیدهتر میشود و کشورها و حکومتها برای اداره مؤثر و کارآمد به شفاف بودن وضعیت شهروند و کنشهایش نیازمند هستند (اگرچه این نظارتها علاوه بر وجه سازنده قدرت، میتواند وجوه مخرب هم داشته باشد)، مانعی برای برقرار ساختن حکمرانی مدرن است.
غیررسمی شدن، زلزلهای خاموش است که در لایههای زیرین نظم اجتماعی رخ میدهد (عین گسلهای تهران که معلوم نیست چه در سر دارند و چه بر سر این شهر میآورند).
سؤالهای مهم جامعهشناختی از نظر توصیفی و تبیینی اینهاست:
یک. کدام عرصهها در ایران روندهایی به سوی غیررسمی شدن دارند؟
دو. غیررسمی شدن تحت تأثیر چه سازوکارها و عللی به پیش میرود؟
سه. عواقب غیررسمی شدن فزاینده برای نظم اجتماعی در ایران امروز و روند توسعه کشور چه وضعیتی ایجاد میکند؟
آیا میتوان کشور و حکومتی مدرن بود و همزمان امر غیررسمی اینگونه توسعه یابد؟
پایان پیام