بقای خیریه ای زاگرس
به گزارش گلونی رضا ساکی در روزنامه شرق نوشت: اول اردیبهشت، در پایگاه خبری گلونی نوشتیم و هشدار دادیم که تابستانی سخت پیشروی زاگرس است.
از سالهای دور، هر زمان که اوضاع اقتصادی بهشدت بد بوده، زاگرس آسیب شدید دیده است.
از قحطی ۱۳۲۰ بگیرید تا هدفمندی یارانهها.
قحطی آن سالها باعث شد میوه بلوط زیادی از زاگرس خارج شود و درختان بیشماری قطع شوند.
تورم بعد از هدفمندی یارانهها هم باعث شد که بخاریهای چوبسوز دوباره به خانههای روستایی برگردند و مردم برای تحمل تورم بهجای نفت، بلوط بسوزانند.
اول اردیبهشت هشدار دادیم که تورم و کرونا برای زاگرس خطری جدی هستند.
درباره توانمندی نیروهای عملیاتی نوشتیم و گفتیم در سازماندهی نیروهای مردمی نیز دچار مشکل خواهیم شد.
البته زاگرس با آتش بیگانه نیست و هرساله آتشهای بزرگ و کوچک به جان منطقه افتاده است.
تجربه آتش در زاگرس بهوضوح نشان میدهد که آتش بزرگ با امکاناتی که ما داریم به راحتی قابل مهار نیست.
بقای خیریه ای زاگرس
در سالهای گذشته هروقت آتش گسترده شده، با خسارت بسیار همراه بوده است. مانند آتشسوزی نیمه مرداد ۱۳۹۴ در کوهدشت لرستان که ۸۰۰ هکتار مرتع و جنگل را نابود کرد.
دقیقا مثل اتفاقی که در خاییز افتاد. همانگونه که در ۹۴ نتوانستیم لرستان را نجات دهیم، در ۹۹ نیز خاییز را از دست دادیم.
خاییز قربانی کاغذبازی دولتی برای آمدن بالگرد و فدای اقتصاد بیمار و ضعیف شد.
میگویند چرا مردم وظیفه دولت و حاکمیت را انجام میدهند.
چرا پول جمع میکنید برای دمنده؟ چرا زندهیاد البرز زارعی در اطفای حریق شرکت کرد و جان باخت؟
آنها که این سؤالها را میپرسند اغلب زیر باد کولر نشستهاند و نظریهپردازی میکنند.
اگر امثال البزر نبودند، آتش مگر مهار میشد؟
فیلمهای این یک ماه را ببینید.
اگر مردم محلی نبودند، آتش از خاییز به تنگه تکاب میرسید.
اگر البرزها نبودند، آتش کوه خامی خاموش میشد؟ ما داریم درباره ایران حرف میزنیم.
کشور درگیر تحریمها، درگیر کرونا، درگیر مفسدان اقتصادی و درگیر سیاست چپ و راست.
اگر زاگرس را اهل سیاست مهم میدانستند، در همه این سالها فکری برای آن میکردند. حالا ما چه کنیم؟
انجمنهای مردمنهاد چه کنند؟ وقتی منابع طبیعی در بسیاری از شهرها حداقل امکانات را ندارد، خیریهها را امکانات فراهم نکنند؟ طبیعتدوستان و کوهنوردان به جنگ آتش نروند؟ انجمن درست نکنند؟ بمانیم زاگرس خاکستر بشود، چون وظیفه ما نیست آتش خاموش کنیم یا دمنده و آتشکوب بخریم؟
البرز عزیز ما آسمانی شد و ما تا همیشه داغدار اوییم.
اما بد نیست بدانید که در همین آتشسوزی اخیر در بوشکان بوشهر، اگر خدا رحم نمیکرد، شاید پنج، شش نفر از اهالی دشتستان را از دست میدادیم که ناگهان آتش را در روبهرو و پرتگاه را در پشتسر دیدند و اگر جریان باد عوض نمیشد، مصیبت رخ میداد.
البرزها هر روز به کوه میزنند برای خاموشکردن آتش.
بروید گریههای محیطبان حمید بیگی را از سرچهان فارس بشنوید و ببینید چگونه درخت بنه سوخته را نشان میدهد و میگوید این منم که سوختم، این منم که قدم خمیده شد.
داستان مردم ایران با زاگرس داستان سالها و قرنها و هزارههاست.
اینطور نیست که در خانه بمانند تا دولت به وظیفهاش عمل کند یا نکند.
بلوط در میان لرها مثل خرماست در میان عربها
بلوط در میان لرها مثل خرماست در میان عربها. نفر است، آدم است، زنده است، موجود است.
شریف باجور، امید کهنهپوشی، محمد پژوهی و رحمت حکیمینیا در مریوان، هم با آتش جنگیدند و هم با مین و عاقبت در دفاع از بلوط جانشان را فدا کردند.
در دفاع از زاگرس تهیدست. علیرضا صادقی کتابی دارد به نام «زندگی روزمره تهیدستان شهری».
کتاب فصلی دارد با عنوان «خیریهایشدن بقا». پاسخ آنها که زیر کولر نشستهاند و نقد میکنند در این کتاب است و البته غمانگیز.
بقای زاگرس خیریهای شده است. شک نکنید اگر خیریهها کنار بکشند، در همین تابستان بخشهای مهمی از زاگرس را از دست میدهیم.
اگر گروههای مردمنهاد و پول خیرین نبود، قصه خاییز در دالاهوی کرمانشاه، در باغملک خوزستان، در سفیدکوه لرستان، در سردشت و در فلارد چهارمحالوبختیاری تکرار میشد.
این بقای خیریهای البته ترکیبی کاملا مثبت هم نیست و کارکردهایی در خدمت طبیعت دارد و کارکردهایی در خیانت به بلوط.
وقتی دولتها از وظایف اجتماعی خود کنارهگیری میکنند ما باید چه کنیم؟
مردم لرستان در سیل ۹۸ از همانجایی لطمه دیدند که در ۹۴ در آتشسوزی از دست داده بودند.
یعنی دولت نمیداند آتشسوزی چقدر بد است؟ میبینید؟
تحریمها فقط کاغذپاره نبودند.
دلار ۲۰ تومانی و سکه هشت میلیونتومانی اینجا خودش را نشان میدهد.
وقتی که گروههای مردمنهاد توان ساخت آتشکوب ۴۵ هزارتومانی را هم ندارند.
پایان پیام