اختیار گمشده مردم ایران.
به گزارش گلونی هر روز که میگذرد اختیار ما در زندگی کمتر میشود.
سادهترین رفتارهای ما هم دیگر اختیاری نیست و ناچاریم تابع شرایط باشیم.
اختیار گمشده مردم ایران
در حقیقت ما در زندگی مختار نیستیم و شرایط اجتماعی و اقتصادی وخیم این سالها است که رفتار و حتی سرنوشت ما را تعیین میکند.
حتی تفکر که مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر حیوانات است، با اختیار معنا پیدا مىکند.
یعنی ما زمانی که مختار هستیم قدرت تفکر و اندیشه داریم و بالعکس.
این جبر در انتخاب همیشه خودش را در بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نشان میدهد.
تحریمهای گسترده، ناکارآمدی، فساد ریشه دوانده در سیستم پولی و بانکی کشور و در آخر نبود نظارت پاک و قدرتمند کشور را با مشکلات زیادی روبهرو کرده است.
در این شرایط قشر متوسط رو به پایین که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل میدهند، اختیار از کفشان رفته است.
زندگی آنها سراسر در جبر روزگار فرو رفته است. برای کوچکترین تصمیمگیری مجبورند تابع ساختاری باشند که برایشان طراحی شده نه علایق شخصی.
اکنون کمتر کسی را میتوانیم پیدا کنیم که شغل، درآمد، مسکن و تفریح مورد علاقهاش را داشته باشد.
بازار انباشته شده از کالای بیکیفیت و گران. تولیدکنندگان داخلی که سالها بهوسیله واردات سرکوب شدند حالا با بالا رفتن قیمت ارز و وجود تحریمها از خدمت مناسب درماندهاند ولی مروم راهی جز استفاده از محصولاتشان ندارند.
وضعیت ساخت مسکن نمونه دیگری از اوضاع و شرایط جبری است.
گذشته از کیفیت مصالح و ساخت، خانهها به بدترین شکل ممکن ارزانسازی میشوند.
نقشهها و طراحیها هدفی جز ارزان تمام شدن ندارند و آسایش و ایمنی ساکنانش اولویت چندانی ندارد.
اما با این وجود هم مردم در این مافیای مسکن غرق شدهاند و همین خانههای زشت و بیکیفیت را مجبورند به بهای جانشان بخرند.
علائق و خواستههای ما دیگر زمینه ابراز وجود ندارند. اصلا فرصت و عرصهای برای خودنمایی سلیقههای شخصی نمانده است.
مجبوریم در خانههای بدشکل و بیکیفیت زندگی کنیم، خودرو غیرایمن سوار شویم، مواد غذایی ناسالم بخوریم و شغلی داشته باشیم که درآمد آن فقط رزق بخور و نمیر را تامین کند.
اما همه اینها شاید تاحدودی قابل تحمل باشد به شرطی که مردم احساس کنند احترام آنها حفظ میشود و سیاهیلشگر نیستند.
برخی سختگیریهای بیدلیل اجتماعی هم مزید بر علت شده است و روزگار را تلختر از زهر کرده است.
روح و روان ما از این همه جبر فرسوده شده است. بیدلیل نیست مردم ایران از غمگینترین مردم جهان هستند.
مهمتر از مسائل اقتصادی، شریک نبودن در تصمیمگیریهای کلان اجتماعی و اقتصادی و حس نادیده گرفته شدن مردم را آزار میدهد.
بدون شک گسترش روحیه سرخوردگی و بیاختیاری میتواند شرایط را سخت کند. ما به سمت روزهای دشواری میرویم که البته نمونههای آن را در سالهای گذشته هم دیدیم.
واقعیت این است نارضایتی مردم از نادیده گرفته شدن و عدم اختیار میآید وگرنه مردم ایران در این چهاردهه ثابت کردهاند مرد روزهای سخت هستند و برای حفظ کشور، از هرگونه فداکاری دریغ نمیکنند.
پایان پیام
نویسنده: محمد پورخداداد