فاخر نه اما سرشار از فرهیختگی!
همین ابتدا عرض کنم به خدمتتان که قرار بر این بود که این یادداشت بسیار خارجی و لاکچری و در شان دلار ۲۵ هزار تومانی باشد.
به گزارش گلونی اگر از شما بخواهند مانند دوران مدرسه انشایی با موضوع «تابستان خود را چگونه گذراندهاید» بنویسید چه خواهید نوشت؟
این موضوع، تمرین کلاس طنز نویسی با رضا ساکی است که به صورت آنلاین در گلونی برگزار میشود.
برخی از مطالب شرکتکنندهها را با هم میخوانیم:
داستانی از تجربیات سفر تابستانی بنده به جهان اول و اینکه چقدر در خارج همه چیز خوب است و حتی کروناهایش هم از کروناهای جهان سوم شما قشنگتر. اما نشد که بشود!
تصور میکردم همین که غول ویزا را پشت سر بگذارم، خدا را هم بندگی نخواهم کرد.
اما غول مرحله آخر جناب کویید کروناییان از افسر سفارت هم چموشتر از آب در آمد.
چون حالا ترکیه که حلقه اتصالمان به فرنگ بود، عینهو آن پسر قلدر محله کودکی ام که شلوارش را تا روی سینه بالا میکشید، در آستانه در ایستاده و در حالی که دو دستش را به چهارچوبه تکیه داده بود، میگفت: نوچ! کرونا داری نمیگذارم از اینجا رد شوی.
هر چه هم سعی کردیم بگوییم بچه جان ما خودمان آخر بهداشتی و پاستوریزه هستیم و آن زمان که شما به ماسک میگفتید ماکس، ما خودمان کارخانه ماسکسازی داشتیم و خوانندههای شما میآمدند اینجا کنسرت اجرا میکردند که اعتباری کسب کنند و غیره، هیچ وقعی نمینهاد و همان جور تخس زل میزد توی چشم آدم و در حالیکه یک پیف پیف خاصی هم در نگاهش بود، میگفت: خودتان گفتید ۲۵ میلیون کرونایی دارید، آمارتان هم که روی نمودار فیبوناچی را سفید کرده! و تق در را روی صورتمان میکوبید.
فاخر نه اما سرشار از فرهیختگی!
آخر دست از پا درازتر، به در خانه بمانیمِ خود، ادامه دادیم.
گفتیم حالا که قسمت نیست تابستان فاخری داشته باشیم، حداقل از دور فریختگی عقب نمانیم.
پس هی هشتگ زدیم و هی کلاس آنلاین ثبت نام کردیم.
تا اگر فردا روزی کسی یقهمان را گرفت و پرسید: تابستان خود را چگونه گذراندهاید؟
دستمان پر باشد که حداقل یه کوه پس گرفتهایم!
و از آن طرف با شرکت در کلاسهای آنلاین به این سوال مهم فلسفی رسیدیم که چرا برای هر کلاسی شال و کلاه کرده و تا آن سر شهر میرفتیم، وقتی میشد که بنشینیم در خانه، تنبان گل گلی راحتی بپوشیم و فرهیخته شویم؟
در کلاس آنلاین نه دغدغه حالا چی بپوشم را داری، نه دغدغه ترافیک و جای پارک و پول اسنپ.
حتی میتوانی وقتی استاد با کراوات فاخر نشسته آن طرف دوربین، تو در این طرف سبزی ناهار فردایت را سرخ کنی، پوشک بچه را عوض کنی و خیلی کارهای دیگر که من لو نمیدهم و به درجه خلاقیت و ابتکار خود فرد بستگی دارد.
پایان پیام
نویسنده: هانیه اسدنیا