کتاب کبوترباشی و زرافه های پرنده را بخوانید و خودتان را جای پرندهها بگذارید
به گزارش گلونی شهرها در گذشته جا برای حیوانات و پرندگان کم نداشتند.
کلاغها و کبوترها به راحتی در گوشه و کنار پارکها و درختان خیابانهای نهچندان شلوغ، زندگی میکردند.
اما هر سال که از تعداد درختان کم و به آپارتمانها اضافه شد، زندگی برای این موجودات سختتر از قبل گذشت.
به نظرتان اگر برای چند ساعت خودمان را جای این پرندگان و حیوانات شهری بگذاریم دنیا را چگونه خواهیم دید؟
شهرهای دود گرفته و ماشینهای پر سر و صدا، آسمانخراشهایی که انگار با هم رقابت میکنند تا ببنید کدام ابرها را میشکافند و بلندتر میشوند.
«کبوترباشی و زرافههای پرنده» کتابی است که میتوانید وقتی در کنار فرزندتان آن را میخوانید خودتان را چند دقیقه جای حیوانات شهری بگذارید و دنیا را از نگاه آنان ببینید.
سختیهایی برای پیدا کردن غذا، غذاهایی عجیب و غریب که معلوم نیست حیوانات بیپچاره با خوردنشان چه بلایی بر سرشان میآید و هزار جور مشکل دیگر.
درباره کتاب کبوترباشی و زرافه های پرنده
این کتاب که مناسب گروه سنی «ج» است، داستان کبوترباشی است که بالای یک عطاری قدیمی از صبح خروسخوان تا بوق سگ، پرندهها و جانورهای مریض را دوا درمان میکند.
شفته، دستیار پرحنایی کبوترباشی، فنچی را که با کله رفته بود توی ظرف آبخوری، بیرون کشید و فشارش داد تا نفسش بالا بیاید و رو به کبوترباشی گفت: «چه شیر تو پرندهایه.»
عموجوغی که چرتش پاره شده بود، تابلوی «کبوترخانه سلامت» را گذاشت و تابلوی دیگری برداشت «لطفاً فشار ندهید. به زودی مطب دکتر شفته هم در این مکان افتتاح میشود.»
قسمتی از کتاب
کبوترباشی گوشهای خفاش را معاینه کرد و گفت: «باید یه مدت از شهر بری بیرون. پرده گوشت آسیبب دیده.»
خفاش مثل کدوی خشک شده نگاهش کرد و داد زد: «آبگوشت چی؟»
کبوترباشی بیخ گوش خفاش فریاد زد: «آبگوشت نه خفی جان، پرده گوشت. برو سفر. برو غار پیش ننه بزرگت.»
خفاش سر تکان داد و فریاد زد: «باید رفت دایی دکی، تو مدرسه هیچی نمیشنوم.
تو خونهمون هیچکس چیزی نمیشنوه. همهمون اونقدر داد زدیم که گلومون پاره شده.»
نویسنده کتاب کبوترباشی و زرافه های پرنده مسعود ملکیاری است و تصویرگر آن مجید فخارزواره.
میتوانید با کلیک بر روی انتشارات نردبان، وارد سایت این انتشارات شوید و کتاب را سفارش دهید.
پایان پیام
نویسنده: راضیه حسینی