متاسفانه روستاهای سیستان و بلوچستان خیلی از تهران دورند
برای خبرهایی که هیچ گاه مخابره نمیشوند.
به گزارش گلونی روزنامهها ترجیحشان این است که به این اشاره کنند که «گربهای در تهران پنجمین موش خودش را گرفت و رکورد موشگیری زد» تا اینکه بروند به این بپردازند که «یک جای دیگری که مقداری از تهران دور است و بهش میگویند سیستان و بلوچستان، رودی به نام کاجو طغیان کرده و باعث شده راههای ارتباطی ۳۵ روستا بسته شود.» ما از این قضیه خوشمان نمیآید. ولی آنها هم برای خودشان دلایلی دارند. دلایلشان هم کاملا قابل درک است.
متاسفانه روستاهای سیستان و بلوچستان خیلی از تهران دورند
مثلا یکی از دلایل این است که روستاییها، کلا به خاطر سبک زندگیشان آدمهای خودکفایی هستند.
برای همین، خیلی برایشان فرق ندارد که جادههایشان باز است یا بسته؛ آنها دلشان میخواهد توی محل زندگی خودشان بمانند و خیلی این طرف و آن طرف نمیروند.
عدهای ایراد میگیرند که اگر عدهای ازشان آسیب دیده باشند و لازم باشد در بیمارستانهای آدمهای شهری بستری شوند چه؟
خب ما که نمیدانیم اصلا کسی آسیب دیده است یا نه.
راه بسته است و خبرنگارها نمیتوانند بروند خبر بگیرند ببینند کی زنده است و کی مرده. تازه سیستان و بلوچستان خیلی هم دور است. چه کسی حال دارد تا آنجا برود؟ اصلا چه کسی به خبر جایی که آنقدر دور است اهمیت میدهد؟
بعد هم اصلا نشر چنین اخباری، رگههایی از سیاهنمایی و مطالبهگری دارند.
شما که خودتان بهتر میدانید. برای مطالبهگری باید مجوز داشته باشید.
خب عادیترش این است که وقتی در مورد سیل سیستان توی فضای مجازی هیچ چیزی نیست و کسی هم در موردش چیزی نمیداند، اصلا به چنین چیزی اشاره نکنند و همان گربهای که موش گرفت بپردازند.
حق دارند بندگان خدا. چرا باید چنین خبری را تا وقتی مجبور نشدهاند بنویسند؟
اتفاقا گفتند که امروز هم روز خبرنگار است و خبرنگارها هم خواستهاند که به ما تبریک نگویید.
اگر راست میگویید محصولمان را بخرید.
محصولشان هم همان روزنامههایی است که با دلایلی به چیزهایی نمیپردازند.
بندگان خدا خیلی برای تولیدش هم زحمت میکشند. ولی من فکر میکنم که محصولشان با این اوضاع، به درد کسی نمیخورد.
پایان پیام
نویسنده: ساینا محمدیان