ارتودنسی، راه حل یا راه فرار ؟
به گزارش گلونی با تیزبینی و هوش و ذکاوت مثال زدنیم متوجه شدم که احتمالا مقصر اصلی این سینها و شینهای طلایی دندانهایم است.
خدارو شکر دندانهایم از هیچ تلاشی برای آزار و اذیت من فروگذار نکرده بود.
یکی به شرق بود و یکی به غرب.
کار کارِ خودش بود و باید زودتر دست به کار میشدم.
یک سرویس اساسی نیاز داشت.
به دندانپزشک مراجعه کردم و همان طور که حدس میزدم راه درازی را در پیش داشتم.
پس از مراحل سخت و دشوار و رفت و آمد بسیار در نهایت دندانهای مبارکم را سیمکشی کردم و خوشحال و خرسند که مشکلاتم به زودی حل خواهد شد.
ولی سخت در اشتباه بودم و مشکلات نه تنها حل نشد بلکه بیشتر هم شده بود.
دیگر همان چهارتا کلمه هم که درست تلفظ میکردم هم کجوکوله شنیده میشد.
آخر این هم از بخت و اقبال من بود.
حالا باید دو سال تمام این سیمکشی را تحمل میکردم.
به خودم دلداری میدادم که بالاخره درست میشود، سیمهای دندانم را باز میکنم و دندانهایم زیبا میشود.
ارتودنسی، راه حل یا راه فرار؟
زیبا صحبت میکنم، زیبا لبخند میزنم.
ولی خب راه طولانی بود و من خسته.
البته این سیمها یک حسن بزرگ داشت برایم.
حالا دیگر وقتی با کسی صحبت میکردم و او متوجه صحبتم نمیشد لبخندی میزدم و با اشاره کردن به سیمهای دندانم تقصیر را گردن آنها میانداختم.
میگفتم ببخشید تحمل این سیمها سخت است و در تلفظ بعضی کلمات من را دچار مشکل کرده.
آنها هم سریع تایید میکردند و از خاطرات آشنایان میگفتند که آنها هم این مشکلات را داشتند.
من هم با همان لبخند محل حادثه را ترک میکردم.
گاهی هم عذاب وجدان میدادم به اطرافیانم.
مثلا وقتی کسی ادایم را در میآورد با اشاره به سیمهای دندانم و اینکه چقدر سخت و دشوار است تحمل اینها و اگر تو بودی حتی یک جمله هم نمیتوانستی بگویی و خلاصه از این مظلومنماییها که فقط خودم میدانستم اغراقی بیش نیست، چنان عذاب وجدانی میدادم به طرف مقابل که از کردهی خود پشیمان میشد.
بعد هم در سکوت محو میشدم و او را با کارهای زشتش تنها میگذاشتم.
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان