رؤسای هفت انجمن علمی علوم اجتماعی به وزیر آموزش و پرورش نامه نوشتند
به گزارش گلونی محمد فاضلی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره حفظیات بی مسئولیت نوشت:
رؤسای هفت انجمن علمی علوم اجتماعی نامهای به وزیر آموزش و پرورش نوشتهاند و به مجاز شدن استخدام دانشآموختگان سطح ۲ و ۳ حوزه علمیه برای دبیری تاریخ و علوم اجتماعی اعتراض کردهاند.
«چرا کسانی فکر میکنند قرار دادن دانشآموختگان رشتههای غیرمرتبط – از جمله سطح ۲ و ۳ حوزه علمیه – در جایگاه تدریس تاریخ و علوم اجتماعی درست است؟» یک پاسخ، کاملاً روشن، صریح و مؤثر است: رابطه قدرت.
کسانی به پشتوانه قدرت به علم و تخصص توجه نمیکنند؛ اما ریشه دیگری هم دارد و فقط رابطه قدرت نیست.
قدرت از ترس آبرویش، مدعی نشاندن آدمهای غیرمتخصص هر سطحی از علوم حوزوی به جای پرستار، پزشک، مهندس، برنامهنویس و … نمیشود.
قدرت میداند که افکار عمومی را نمیشود برای نشاندن غیرمتخصصان در جای پزشک و مهندس توجیه کرد، اما فکر میکند متخصص علوم دینی میتواند تاریخ و علوم اجتماعی هم تدریس کند، و به این ترتیب هر دو تخصص علوم دینی و علوم اجتماعی و تاریخ را کماعتبار میکند. چرا؟
یک. یک کلمه حداقل از دوره دبیرستان در ذهن دانشآموزان میکنند: «حفظیات».
هر دانشآموزی که درس نمیخواند، حال و حوصله ریاضی و فیزیک نداشت، صرفنظر از اینکه چه قابلیتی داشت، میگفتند «برود حفظیات بخواند.» ادبیات، تاریخ، جغرافیا، دینی، فلسفه، اقتصاد و علوم انسانی و اجتماعی را یکجا با این کلمه مزخرف «حفظیات» جمع میبستند و یککاسه داخل گونیای میریختند که میشد روی دوش هر غیرمتخصصی گذاشت.
مورخ، جامعهشناس، فیلسوف، اقتصاددان (یک کم کمتر چون با ریاضیات هم سروکار دارند)، عالم علوم سیاسی، مردمشناس، ادیب، جغرافیدان و … همه انگار حافظهاند، ذخائر حفظیات که از سر ناتوانی در علوم دیگر، چون نمیتوانستهاند ریاضی یاد بگیرند، زیستشناسی و آناتومی و فیزیولوژی بفمند، سر از حفظیات درآوردهاند.
از پیرمرد روستایی پرسیده بودند فلانی از بستگانش چه رشتهای میخواند، با بیمیلی گفته بود «نمیدونوم، میگن عنقول و منقول میخونه.»
(الهیات در دانشگاه تهران «معقول و منقول» نامیده میشد. معقول (فلسفه و حکمت) و منقول (فقه) را شامل میشد.)
برخی تصورشان درباره علوم انسانی و اجتماعی همین قدر سادهانگارانه است.
حفظیات بی مسئولیت توهم است
دو. مهندس ساختمان اگر اشتباه کند، مسئولیت دارد؛ یک نفر میمیرد یا چهار نفر زیر آوار میمانند؛ اما برخی در این فکرند که علوم انسانی و اجتماعی هیچ مسئولیتی ندارد؛ تاریخ را هر جور دلت خواست درس بده، هر چه دل تنگت میخواهد به اسم علوم اجتماعی بگو، فلسفه هم که متر و معیار ندارد، چه اهمیتی دارد و چه مسئولیتی؟
واژه «حفظیات» گمراهکننده است. جامعهشناسان، مورخان، روانشناسان و بقیه علوم اجتماعی و انسانی که حتماً در گامهای بعدی سراغشان میروند، چیزی حفظ نمیکنند، اگر هم ادیبان یا بقیه اصحاب علوم انسانی و اجتماعی چیزی حفظ کنند، به جهت «حفظیات» بودن این علوم و دانشها نیست.
اشتباه به عرض رساندهاند. اینها هم مثل بقیه علوم عرصه خلاقیت، تحلیل، مفهومسازی، مدلسازی، پژوهش بیطرفانه، اخلاق علمی، تحلیل پیچیدگی و کار تجربی روشمند مبتنی بر آزمایش، مشاهده، تاریخپژوهی و گردآوری دقیق داده و تولید اطلاعات است.
علوم انسانی و اجتماعی هم مسئولیت دارند، مسئولیت تمدنی دارند.
هویت، تاریخ، عقل معاش و تدبیر سیاسی، توسعه، نظامسازی برای اداره حکومت، کرامت انسانی، اخلاق، آسیبهای جامعه انسانی، معناسازی، و تدوین سازوکارهای اداره جوامع با این علوم است.
تهی کردن این علوم، تهی کردن جامعه و عاقبت توسعهنیافتگی است.
شما شاید نمیشناسید، ولی ما دیدهایم که مغزهای علوم انسانی و اجتماعی جهان و ایران، اندازه بزرگان ریاضیات ، پزشکی و مهندسی زحمت کشیدهاند، خلاقیت داشتهاند، برخی جهان را تکان دادهاند، چیزی هم حفظ نمیکردهاند.
باور کنید فیلسوف، جامعهشناس، مورخ، اقتصاددان، روانشناس، روانکاو، استراتژیست سیاسی و بینالمللی شدن، که کار علوم انسانی و اجتماعی است، آسان نیست، به اندازه بقیه علوم تخصص، کوشش، تجربه، استعداد و هوش میخواهد؛ درست همان گونه که متخصص فقه، اصول، الهیات و اندیشمند دینی بزرگ شدن به هوش، سختکوشی، خلاقیت و حتی وارستگی نیاز دارد.
علوم انسانی و اجتماعی «حفظیات بیمسئولیت» نیستند.
پایان پیام