محمد راهد و خندههایی که فراموش نمیشوند
به گزارش گلونی روز گذشته و در جریان برگزاری نمایشگاه کتاب مشترک ایران و افغانستان در دانشگاه کابل انفجاری رخ داد که آغاز اتفاقات تلخی بود.
انفجار در دانشگاه کابل
حرفهای محمد راهد دانشجوی افغان که در انفجار دانشگاه کابل شهید شد.
سایر ویدیوها در نماشای گلونی
طبق اعلام مقامات افغانستان گویا افرادی وارد دانشگاه کابل شدند و پس از ایجاد انفجار با نیروهای امنیتی درگیر شدند.
در پی حمله مسلحانه به دانشگاه کابل که دست کم ۱۹ کشته و ۲۲ مجروح به جا گذاشت دولت افغانستان با انتشار اطلاعیهای سهشنبه سوم نوامبر/۱۳ ماه عقرب را در سراسر این کشور عزای عمومی اعلام کرد.
۱۹ دانشجوی جوان و البته بیگناه کشته شدند. ۱۹ خانواده فرزندان خود را از دست دادند. فرزندانی که امید داشتند پس از پایان تحصیلاتشان روزی طعم خوش سعادت و خوشبختی را بچشند.
اما نشد. نشد که بشود. نگذاشتند. انگار نمیخواهند بگذارند فقط و فقط برای یک روز آب خوش از گلوی این مردمان مظلوم پایین برود. چه کسانی؟ طالبان، داعش، نظامیان آمریکایی یا هر عنصری که از نظر مردم افغانستان نامطلوب شناخته شوند.
همه و همه دست به دست هم دادند تا اشک را در چشمان این مردم بخشکانند. گویی همگی سوگند یاد کردند اجازه ندهند مادری در این سرزمین لبخند فرزندش را ببیند و لذت ببرد. انگار واقعاً قرار نیست آرامش به این سرزمین برگردد.
حالا در آخرین اقدام تروریستی که در افغانستان اتفاق افتاده است ۱۹ جوان مظلوم و بیگناه قتل عام شدند و بیش از ۲۰ نفر نیز زخمی شدند.
هرچند این زخم سالهاست بر تن میلیونها افغان نقش بسته و درد میکند. دردی که گویا داروی التیامبخشی هم برایش پیدا نمیشود.
حالا ما در ایران نمیدانیم غصه چه کسی را بخوریم؟ همسایگان شمالیمان درگیر جنگ هستند.
در شرق خون برادران و خواهران افغانمان هرروز بر زمین ریخته میشود. در غرب با دوستانمان در یک جبهه علیه داعش میجنگیم.
همسایگان جنوبی هم که سالهاست با ما قهر کردند و برایمان پشت چشم نازک میکنند.
در داخل هم که درد یکی دو تا نیست. ماندهایم چه کنیم؟
گویا ما مردم خاورمیانه محکومیم به غم. محکومیم به اشک. به ماتم. به آه سوزناک مادر. اما بالاخره روزی این آه مادرانمان به پای مسببان و بانیان این غمها میپیچد و بر زمینشان میزند. در این شکی نیست.
پایان پیام
نویسنده: محسن فراهانی