انارهای اندیمشک در دل چنار
به گزارش گلونی در انتهای چین خوردگیهای زاگرس در غرب کشور، آغاز دشت و جلگهای به نام خوزستان است.
شمال خوزستان شهرستانی به نام اندیمشک در میان دو رود دز و کرخه با سرچشمههای زال و سِیمَرِه جا خوش کرده است.
این شهرستان به سرزمین آب و انرژی شهرت دارد.
لرستان همسایه شمالی اینجاست و با مهر و بخشندگی، رودها، رودخانهها، چشمههای روزمینی و زیرزمینیاش را به سمت اندیمشک سرازیر کرده است.
این آبهای خروشان یا روان و آرام موضوع امروز ما نیست. میخواهیم به اتفاق نگاه مشتاق شما به دنبال یاقوتهای سرخ در شمال این شهرستان برویم.
اواسط آبان است و احتمالا در نیمه شمالی کشور پاییز است اما اینجا از آبان تا اردیبهشت بهار است.
این را من نمیگویم. درختان همیشه سبز کُنار و بلوط میگویند. هوای خنک و بارانی اینجا هم شاهدی دیگر است.
از شهر اندیمشک که به شمال شهرستان فرمانمان را میچرخانیم، از روستاهای بسیاری میگذریم. روستاهای منطقه وسیعی به نام بخش الوار گرمسیری با پانزده هزار نفر جمعیت و ۲۸۰۰ هزار کیلومتر مربع.
دوکوهه، بالارود، گلخانه، دختربرجی، پاریاب، تُک تُک آب، بیدروبه، جهانگیرخانی، کلگدره، سرخکان، جااردو و حالا مقصد ما منگره با روستاهایی همچون گَرداب، چنار، دورق، آهوبرند و… تنها تعدادی از ۱۷۸ روستای این بخش است.
انارهای اندیمشک
بیشترین پوشش گیاهی این منطقه را بلوطها تشکیل میدهند با وسعتی در حدود ۸۴ هزار هکتار. اما ما با بلوط اینجا فعلا کار نداریم چونکه یاقوتها در ۲۲۰ هکتار انارستان منگره منتظرمان هستند.
صدای غالب اینجا آواز و موسیقی پرندگانیست که نامشان را نمیدانیم اما گوشِ دل و جانمان را سرشار از لذت کردهاند.
صدای غالب بعدی، صدای زنگولههای گلههای بز و گوسفندی است که با صدای چوپانها آمیخته شده…
برای من بهشت بود اما نام مقصد ما چنار است. در روستای چنار دریا خانم ۱۶ ساله به همراه پدر ۳۲ سالهاش میزبان ما هستند.
دختری لر با لباسهای محلی شامل سربندی به نام گلونی و روپوشی به نام کُلنجَه و پیراهنی به نام جومه. لباسهایش به صورتمان رنگ میپاشد و لذتش را میبریم.
تا میبینمشان میگویم ماشاالله چه پدر جوانی، و احمد آقا میگوید ۱۵ ساله که بودم ازدواج کردم؛ و من هم به شوخی میگویم اسلامی و به موقع!
میخندد، میخندیم…
دریا میگوید، هر سال از اواخر تابستان تا اواسط پاییز آیین شکرانه برداشت انار، انارتکانی و خشک کردن و پختن خورشت ترشی داریم.
این آیین هرسال گردشگران زیباپسند را به اینجا میکشاند.
در ابتدای مسیر دریا و پدرش ما را به انارچینی دعوت میکنند.
در باغ آقا شیرعلی میرچناری که مهربانانه ما را صاحب باغش میخواند، بعد از دعوت ما به چیدن انارهای خندانش با حوصله تک تک مراحل را توضیح میدهند.
انارهای اندیمشک
موقع چیدن انار چوبی که نوکش زاویه تندی دارد به دست میگیرد، از او میپرسم: این چوب اسم خاصی دارد؟
به لری میگوید «اَ روله، وش موییم چوگِلاک، واش انارایی که دور گریتنه میاریم وِ هار».
انارها آنقدر رسیدهاند که ترک برداشتهاند و آقا شیرعلی با چوگلاکش آنها را میچیند.
آقا احمد پدر دریا برایمان ترانهای درباره همین انار و چوگلاک میخواند:
چی انار گَلِ داری سیت هلاکم
نه دَسِم وت بُر میکه نه چوگِلاکِم
معشوق به انار دور از دسترسی تشبیه میشود که نه دست عاشق به او میرسد نه آن چوگلاک معروف.
به اندازه یکی از گلونیهای دریا انار چیدهایم.
راهی سفره انارتکانی میشویم.
در مسیر از کوچه سنگی زیبایی میگذریم. مرغ و خروسها روی دیوارهایش میپرند و چهچه پرندهها به استقبالمان میآید.
جز ما و اهالی محل بخشدار منطقه و معاون گردشگری میراث استان خوزستان و خبرنگاران سه خبرگزاری دیگر هم آمدهاند.
همگی منتظر صدای شنیدنی انارتکانی هستند که از خوردنش جذابتر است.
انارهای اندیمشک
سفرهها پهن شده و پیرزنها و پیرمردها و جوانانی که کیسه کیسه انار در دل سفرهها میریزند و انارها با مهارت اهالی بدون ذرهای ریختن خونشان بریده میشوند.
حالا انارها شکافته شدهاند و آنها را برعکس کف دستشان گذاشتهاند و با چوبهایی به نام ترکه تکانده میشوند.
«تِک تِک تِک…» صدای تکاندن انار توسط اهالی، همان صدای موعود ماست.
خوانش آوازهای لری، با صدایی که انگار از کودکی با موسیقی بزرگ شده است، از لذتهایی است که تا نبینید و خودتان نشنوید، نمیدانید.
همبستگی و همدلیشان سوژه چِک چِک دوربینهاست.
نازار، نام یکی از باغداران آنجاست. نازار خانم ۴۰ دانه انار جدا میکند و میگوید بیایید چلسرو بخوانیم.
دریا میگوید: چِلسرو در واقع چهل سرود یا چهل مصرع است که نوعی فال محسوب میشود. مثل تفال به حافظ یا تفال به قرآن.
هر نفر یک مصرع میگوید و یک دانه انار انداخته میشود. آخرین مصرع، فالِ صاحب فال است.
بخشدار منطقه که خود از اهالی آنجاست میگوید: انار اینجا مقدس است. منشا روزی است. زیبایی درههای این منطقه است.
حتی در روایتی آمده اسفندیار به وسیله اناری ترش چشمانش از رویین تنی درآمد و به شوخی میگوید شاید از انارهای منگره ما بوده است.
آقای احمد قلاوندی؛ بخشدار الوار گرمسیری افزود:
انار اینجا برخلاف خیلی مناطق دیگر، انار میوهای نیست. بلکه اناری است و برای مصارف غذایی به کار رفته و به همان صورت ترشش خشک میشود.
اما راستش انارهایی که ما چیدیم خیلی شیرین بودند و خواستنی.
معاون گردشگری میراث استان میگوید، آوازخوانی، همدلی، انارتکاتی و خورش ترشی اینجا بینظیر است، یا حداقل من تا حالا ندیدهام. ما در تلاشیم این آیین را به عنوان میراث ناملموس ثبت کنیم.
مجتبی گهستونی مدیر انجمن گردشگری تاریانا میگوید: ما آمادگی داریم مردم این منطقه را آموزش دهیم تا با این ظرفیتها درآمدزایی کنند.
به سفره خوش آب و رنگمان برمیگردیم. حال انارها را حسابی تکاندهایم و قرار است روی سفرههایی زیرآفتاب پهن شوند و بعد از دو هفته خشک شوند و بعد هم آماده برای رب انار، خورشت ترشی، ترشاب، فسنجان و کلی خوشمزههای دیگر که تا نخوری ندانی.
نازار خانم برایمان خورشت ترشی درست کرده است.
قُلقُل خورشت ترشی و بوی مشامنوازش هوش از سرمان برده. میزبان سینیهای یک نفره را آورده و کاسههای رویین خورشت ترشی و پلوی کنارش اماده خورده شدن است.
انارهای اندیمشک
دریا میگوید: اول کلی پیاز باید سرخ کنیم و گوشت بز یا گوسفند را تفت دهیم و گوشتهای که پخته شدند لعاب ناردونهای انار را از صافی رد میکنیم و با گردو (اختیاری است) میگذاریم تا حسابی جا بیفتد.
گردش در باغ و چیدن انار و دیدن این تصاویر خوش اشتهاترمان کرده است و ما نام خودمان را هم از یاد بردهایم.
بعد از غذا هم با بخشدار و معاون گردشگری کلی حرف زدیم و از ظرفیتهای منطقه گفتیم. برای مسئولانه سفر کردن گردشگران به این مناطق برنامه ریختیم.
اینجا فقط انار نیست که خودنمایی میکند، انگور، انجیر، لیمو، گردو، بادمجان، کدو و کلی میوه و خوراکی دیگر که اهالی را از رفتن به شهر بینیاز کند موجود است؛ اما امروز مجالی برای پرداختن به آنها نبود.
از اهالی تشکر میکنیم و باید برگردیم؛ اما دلم هنوز گشتن در کوچههای سنگی چنار و انارهایش را میخواهد.
توی ذهنم انارهای ترکیده را تصور میکنم و زیر لب خاطره بازی میکنم، صد دانه یاقوت دسته به دسته، با نظم و ترتیب یک جا نشسته.
پایان پیام
گزارشگر: زهرا ثمندری