تغییر زاویه نگرش هر چیزی را خوشایند میکند حتا اگر شین زدنهای ناخوشایند باشد
به گزارش گلونی من همین طور با خنده نگاهش میکردم که ببینم چه چیزی تا این حد برایش خندهدار است. اما او بدون توجه به من همچنان میخندید و میگفت: «ببخشید! ولی بامزه گفتی ششیک ششکلات!» بعد دوباره میخندید.
پیش خودم فکر کردم چون دوست هستیم مراعات کرده و به جای کلمه مسخره از کلمه بامزه استفاده کرده. قاعدتاً باید ناراحت میشدم.
جلوی آقای کافهدار مسخرهام کرده بود. در چشمانم نگاه کرده بود و ادایم را در آورده بود. مجبورم کرده بود یک کلمه را چندبار تکرار کنم. ولی در کمال تعجب نه تنها ناراحت نشده بودم بلکه خودم هم شروع کردم به خندیدن.
تغییر زاویه نگرش هر چیزی را خوشایند میکند
همین جور که میخندیدم فحشهایم را هم میدادم.
دوباره یادم آورده بود که هنوز سینها و شینهایم میزند. ولی این بار این شین شش نقطه را دوست داشتم.
نمیدانم چون خاطر دوستم خیلی برایم عزیز بود به دل نگرفتم، یا به خاطر قیافه احمقانهای که به خودش گرفته بود که خودم هم خندم گرفت. هرچه بود قشنگ و خاطره انگیز بود. اگر قبلاً چنین چیزی پیش میآمد احتمالاً دیگر صحبت نمیکردم.
بعد از آن روز این ماجرا را بارها برای همه تعریف کردم. پدرم دوباره یادش آمده بود مدام هر کلمهی شینداری که پیدا میکرد را میخواست تکرار کنم.
دوستم هم بعد از آن روز گاهی زنگ میزد که فقط من را سرکار بزارد. مثلاً میگفتم: «ساعت هشت باید بروم!»
میپرسید: «ساعت چند؟»
میگفتم: «هشت».
میگفت: «ببخشید صدات قطع و وصل میشه. گفتی چه ساعتی؟»
و من دوباره میگفتم: «هشت، ساعت هشت!»
آنقدر این کار را ادامه میداد تا خندهاش بگیرد و من از خندیدنش بفهمم که سرکار بودم. هربار هم طفل معصومانه گول میخوردم.
چیزی که اتفاق افتاده بود برایم ناراحت کننده نبود. انگار خوشم هم آمده بود. از زاویه جدیدی نگاه کرده بودم که ناراحتم نمیکرد. کمکم داشتم کشف میکردم زدن شین میتواند جذاب هم باشد و دلیلی برای ناراحتی ندارد.
پایان پیام
نویسنده: بیتا اشکانیان