سیل دشمن خاطرات است
به گزارش گلونی سیل با خانه چنین میکند:
فکر کنید همین الان که روی مبل پذیرایی نشستهاید یا روی تخت اتاق خواب دراز کشیدهاید آب از زیر در وارد بشود و آرام آرام قالی را تر کند و بعد روی قالی را بپوشاند و بعد تا روی انگشتان پایتان بالا بیاید و بعد ببینید تا مچ پا در آب گلآلود یا فاضلاب فرو رفتهاید و حالا میبینید که فرصت برای نجات وسایلتان ندارید.
حالا هول و بیهدف در خانه میگردید.
نمیدانید لپتاپ را نجات بدهید یا قاب عکسی که پدربزرگ و مادربزرگ را در جوانی در مشهد نشان میدهد.
قاب را زیر بغل میزنید و لپتاپ را برمیدارید اما چشمتان به قالی جهاز مادر میافتد.
به تلویزیونی که تازه با قسط خریدهاید. به چکمههایی که تازه واکس زدهاید.
به چرخ خیاطی خواهران. به کتابخانه برادرتان. به قرآنی که پدرتان اسم همه شما و تاریخ تولدتان پشت آن نوشته شده است.
حالا دیگر بغض کردهاید و اشکی غلیظ نمیگذارد اطراف را خوب ببینید.
میدانید نمیتوانید یخچال را بگذارید روی گردهتان اما خوب میدانید که اگر این یخچال از دست برود جایگزین کردنش محال است.
آب حالا تا زانو بالا آمده است. به سمت طاقچه میروید و قرآن را برمیدارید و راه کوچه را در پیش میگیرید.
اما کدام کوچه؟ کدام خیابان؟ شهر را آب گرفته است و تو تنها در پاگرد خانه با قرآنی در دست، قاب عکسی زیربغل و لپتاپی که روی جاکفشی گذاشتهای گیر کردهای میان آب.
سیل دشمن خاطرات است
آبی که هر لحظه بالا میآید و زندگی را خیلی نرم از بین میبرد.
سیل، دشمن خاطرات است. آنها را آرام آرام جلوی چشمانت از تو میگیرد.
خیسشان میکند و مثل اشک میریزدشان پای روزگار.
پایان پیام
نویسنده: رضاساکی