کتاب سلوک روایت دیدگاه متفاوت زن و مرد به موضوع عشق است.
کتاب سلوک نوشته محمود دولت آبادی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
به گزارش گلونی داستان کتاب سلوک در فضایی سرد و تاریک شروع میشود.
زمانی که مردی شصت و چندساله به نام قیس دنبال مرد دیگری در شب راه میافتد.
و در یک نقطه مرد یادداشتهایش را روی نیمکت جا میگذارد و میرود.
قیس شروع به خواندن یادداشتها میکند و مخاطب درمییابد که مرد نیمه دیگر قیس است.
محمود دولت آبادی با فن و مهارت خاص خود در نویسندگی داستان را از سه منظر و به صورت سیال ذهن روایت میکند.
یادداشتهای به جامانده مرد بر نیمکت باعث میشود قیس به یاد معشوق خود بیفتد که نزدیک بیست سال از او کوچکتر است.
و در ادامه معشوق خود را سرزنش کند که چرا پای عهد اولیه که باهم بسته بودند، نایستاده است.
اما در روایت از منظر مهتاب و خانواده او درمییابیم که دیدگاه دختر از عشق متفاوت از نگاه قیس است.
و همین باعث بروز اختلافات و به سرانجام نرسیدن رابطه آنها میشود.
کتاب سلوک
دولت آبادی در کتاب سلوک تنها ذهن سرگشته قیس را بیان نمیکند.
او با توصیف خانواده مهتاب که پدرى با افکار روشن اما محبوس در خانه، مادرى گوشهگیر، برادرى متعصب و خواهرانى که هریک به نوعى به رابطه ى مهتاب و قیس حسادت مى ورزند، گریزی هم به دیدگاه مهتاب درباره عشق میزند.
به سرانجام نرسیدن این رابطه باعث میشود قیس دلیلی برای ادامه راه نیابد و در سرگشتی و خیالات خود به سر ببرد.
و با عشقی که حالا به نفرت و کینه تبدیل شده است، دست و پنجه نرم کند.
در قسمتی از کتاب سلوک به قلم محمود دولت آبادی میخوانیم:
عشق؟ شکفتن و روییدن و لحظهاى کشفشدن.
نه، پیش از لحظه؛ چندان که مىتوانم به یاد بیاورمش، گل به گونه ى آدمیزاد!
زبان بند مىآید و کام و زبان خشک مى ماند و اندرونِ تن کورهای است که مىسوزد و مىسوزد بىقرار و بىآرام، اما خاموش و گویى در سکونى ابدى.
هیچ حرکتى نه ، نه نیز کمترین جنبهاى.
عشق در آن میانه چه شلنگ انداز ترقّصى خوش را به جولان درآمده است.
پایان پیام
نویسنده: سارا ملاعباسی