خسرو انوشیروان دادگر به روایت تورج دریایی
به گزارش گلونی بعد از نمازخوان شدن اجباری مجید قصههای مرادی کرمانی و سانسور و دگردیسی ابیات مولوی و …، چشممان به جمال حذف نام خسرو انوشیروان از کتابهای درسی روشن شد.
در کتاب فارسی سوم دبستان، آگاهانه، نام «خسرو انوشیروان»، پادشاه نامدار ساسانی، که نماد خردمندی و دادگستری در تاریخ پیش و پس از اسلام است زدوده شده و به جای نام او نام «فرمانروا» گذاشته شده است!
چنین رخدادهایی برای ما که فرزند دبستانی داریم، تنها افزایش بی اعتمادی به نظامآموزشی و مولفان کتب درسی را در پی دارد.
کاری نداریم که چطور مولفان کتاب درسی از امثال ناتلخانلری و ادیبان نامی رسیده به حضراتی که به حقوق مولف یا صداقت پایبند نیستند.
ترس ما بیش از هر چیز از سردرگمی کودکانمان است.
از بی پاسخ ماندن پرسشهایی مثل این که آن فرمانروا کیست؟
مثل اینکه این کشور کجای تاریخ به وجود آمد که نام نصف پادشاهانش خوب یا بد نباید در کتابهای درسی بیاید؟
از قدرناشناسی نام آنها که قدر آثارشان به اندازه راه یافتن به کتابهای درسی بوده اما همانها که راهشان دادهاند صلاح میدانند قسمتهایی از اثر را که میپسندند بازگو کنند و باقی را به دلخواه تغییر دهند.
ما که زورمان به وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش نمیرسد و دستمان هم به جای بند نیست.
احتمالا وظیفه ایشان هم میافتد گردن ما و خودمان باید بشویم معلم سرخانه فرزندانمان، بلکه آنها را با تاریخ و فرهنگ و ادبیات و تمدن قرون گذشته آشنا کنیم.
خسرو انوشیروان دادگر به روایت تورج دریایی
گفتوگوی دکتر تورج دریایی با وحید بهمن درباره روزگار خسرو انوشیروان
نماشای گلونی را دنبال کنید
نمیدانم چرا این بزرگواران نمیتوانند درک کنند حذف تاریخ تمدن یک سرزمین چیزی جز بذر از خودبیگانگی و خودباختگی را در وجود فرزندان این دیار نخواهد کاشت.
موضوع اصلا حذف نام انوشیروانی که حکایتش را خواجه نظامالملک دانشمند و مسلمان در سیاستنامه آورده و از آنجا راهش را به کتاب درسی امروز بازکرده نیست.
موضوع اصلی تیشه زدن به ریشه تعلق خاطر فرزندان ما به تاریخ و فرهنگ و تمدن آب و خاک آبا و اجدادیشان است.
آن هم در دنیایی که مساله رویارویی بین هویتها، بین فرهنگها، بین تمدنها، یک مسئله کاملا حیاتی است.
مبادا برسد روزی که در برابر هر نسیمی رنگ ببازیم و با اولین طوفان از تاب نیاوریم و از ریشه بریده شویم.
چرا که ما همه مثل فریدون مشیری باور داریم:
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاکِ از آلودگی پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم
امید روشنایی گرچه در این تیرهگیها نیست
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک، با دستِ تهی
گُل بر میافشانم
پایان پیام
نویسنده: آرزو قدوسی