از ویلموتس یاد بگیریم

خاطرات آقای ظفرقندی،‌ این قسمت: از ویلموتس یاد بگیریم!

به گزارش گلونی، شب عید است. غروب که خسته و کوفته از سر کار برمی‌گردم، تا نصفه شب کارم بشور و بساب و خانه تکانی است. همه چیز را برق می‌اندازم تا فکر خرید کاسه بشقاب و اسباب اثاثیه نو به سر اهل و عیال نزند.

خیلی وقت است اسم خرید که می‌آید فکرم مثل یک استاد زبردست فلسفه و منطق به کار می‌افتد و اثبات می‌کنم که خرید مورد بحث به صلاح نیست؛ اگر شد، با منطق و استدلال؛ نشد با سفسطه و مغلطه و نهایتا با روش‌های سنتی منعره (نعره زدن!) و مقهره (قهر کردن!).

امروز دیدم پسرعموی همسرم به خانه ما آمده است.

همکاریم و او آبدارچی یک شرکت مادر تخصصی است ولی خدا را شکر وضعش خیلی خوب است.

یک چای خوردیم و رفتیم توی اتاق که یک سیگار دود کنیم.

بحث را به وضع مالی افتضاحم رساند و باز هم نصیحت‌های همیشگی‌اش را شروع کرد: «ظفر، قدر فرصت‌ها را بدان. من از تو هم فلک‌زده‌تر بودم ولی حالا تو کجایی و من کجا؟

به جان تو چهار تا پرونده توی اتاق رئیس بردن و یک انعامی هم توی جیب کارمند بدبخت شرکت گذاشتن ثواب دارد.

خب، تو انعام ندهی دیگران می‌دهند.

من که نمی‌گویم خدای نکرده حقی را ناحق کن؛ اتفاقا حرفم این است که حق مردم را از این بروکراسی خشک و مزخرف اداری بگیر.

حالا این وسط حق خودت هم احقاق شود که چه بهتر.»

از ویلموتس یاد بگیریم

از این‌جا به بعد حرف‌هایش را نفهمیدم.

نمی‌دانم «بروکراسی» یعنی چه ولی یاد کرواسی و زلاتکو کرانچار افتادم؛ مربی کرواتی که اخیرا مرحوم شد.

هنوز هم نمی‌دانم چرا وقتی پرسپولیس با مربیگری او در رده‌ سوم جدول بود، علی دایی را جایگزین او کردند تا پرسپولیس، لیگ را با مقام چهارمی به پایان برساند.

فکر کنم او هم وقتی بعد از آن اتفاق برگشت به کشورش، همسرش از یک مربی کارکشته مثل ویلموتس دعوت کرده بود که بیاید، چای بخورد، سیگار دود کند و راه و رسم مربیگری در ایران را به او بیاموزد.

پایان پیام

نویسنده: مسعود توکلی

کد خبر : 212983 ساعت خبر : 7:30 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=212983
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات