حمله دزدان به معلولان؛ عصای سفیدی که سر از کیسه دزدان درآورد
افزايش سرقت ويلچر و عصای معلولان در تهران
روزنامه همشهری از «بازار داغ سرقت ويلچر و عصا» خبر داد و نوشت.
به گزارش گلونی از زمان افزایش چند برابری نرخ ارز که برخی از وسایل توانبخشی تا ۵ برابر گران شد، سرقت تجهیزات معلولان از جمله عصا، واکر و ویلچر نیز افزایش یافته است.
وفا، فروشنده لوازم دسته دوم توانبخشی در خیابان جمهوری میگوید: سرقت از بیمارستانها افزایش پیدا کرده و تجهیزاتی را برای فروش میآورند که نشان و آرم بیمارستان دارد.
افرادی هستند که به بهانه اینکه مادر یا پدر پیری دارند و نیاز به ویلچر، کارت شناسایی به بیمارستان میدهند تا ویلچر بگیرند. بعد آن را میآورند تا بفروشند.
وقتی گرانی چنان شیهه زنان به جان و مالمان حمله کند، خب معلوم است که عدهای اصلا شغل شریف دزدی را برای اینکه از آب و گل درآیند و به سر و سامانی برسند، انتخاب میکنند.
اصلا وقتی گرانی زیاد میشود، گویا این زنگ خطر را دارد روشن میکند که اگر از راه عادی پولی به دستتان نمیرسد، پس از پلن و نقشه بی باید استفاده کرد و به هیچی و هیچکس رحم نکرد، حتی شما دوست عزیز!
حمله دزدان به معلولان
اما اینکه این دزدی چه تبعات بدتر و گرانتری میتواند برای افراد معلول داشته باشد فقط از زبان دزدان، مسئولین و معلولین شنیدنی است.
البته که آدمی در اثر این هجمه زیاد گرانی و نداری، واقعا فلج میشود و اصلا چه بسا برای آنکه دیگر توان راه رفتن نداشته، روی به این کار زده و امرار و معاشاش را از این طریق تامین کرده است.
اما برای درمان این اتفاق حیف است که این خاطره را نقل نکرد. گویند:
منسوب است که از امیركبیر پرسیدند: در مدت زمان محدودی که داشتی چطور این مملکت را از هرچه دزد پاک کردید؟
گفت: من دزدی نمیکردم و نمیگذاشتم معاونم هم دزدی کند.
آن هم از این که من نمیگذاشتم دزدی کند، نمیگذاشت معاونش دزدی کند و تا آخر همین طور.
اگر من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردند و کشور میشد دزدخانه، همه هم دنبال دزد میگشتیم.
و چون همهمان دزد بودیم، هیچ دزدی را هم محکوم نمیکردیم!
پایان پیام
نویسنده: زهرا بزرگی