نوروز میراث اساطیری جمشید است
به گزارش گلونی در ادب فارسی سپیدیهای پسِ هر ظلمت را به بهاری تشبیه میکنند که زمستان را شکافته و زمین سترون را به نباتات نو مزین میکند بهاری که روز نخستِ آن را نوروز میخوانند و اسطورههای پیش از اسلام و افسانههای پس از آن جملگی این روز «نوروز» را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت دادهاند.
جمشید که خود بیشباهت با بهار نیست روزگار سخت مردمان را در هم میشکافد و با خود آسایش و راحتی به ارمغان میآورد.
پیری و درد از جان انسان میزداید و جهان را گسترده میسازد.
همچنین آمده است در روز اورمزد از ماه فروردین جم دستور ساخت تختی مرصعنشان، مفروش با دیبا و از جنس عاج و چوب ساج را به دستهای از دیوان میدهد و آنان چنین کرده او را سوار بر تخت شاهی یک روزه از دماوند به بابِل میبرند.
مردم که پادشاهشان را بر فراز آسمانها میبینند گمان میکنند که دو خورشید در آسمان در حال تابیدن است.
زمانی که جمشید بر زمین فرود میآید مردم کشورش گرد او جمع شده او را میستایند و آن روز را نوروز میخوانند:
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی
شگفتی فرومانده از بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
نوروز میراث اساطیری جمشید است
نسبت دادن نوروز به جمشید در وهله اول نشان از محبوبیت او در اساطیر ایرانی دارد و بعد حاکی از آن است که نوروز در تاریخ این قسمت از جغرافیا چنان سندار است که ذهن انسان ایرانی برای نشان دادن قدمت این جشن آن را در کنار اسطورهایترینِ شخصیتها قرار داده شخصیتی که محدوده شهرتش از فلات ایران فراتر رفته و با نام یَم به چین رسیده تا حدی که در معابد بودایی ستایش میشود.
سرانجام جمشید به سبب تواناهاییها و کامرواییهایش چنان بر خود غره میشود که ادعای خدایی میکند با از دست دادن فره ایزدیاش چون هر بهار دیگری به سوی زوال میرود تا جاییکه به دست ضحاک کشته میشود.
پایان پیام
نوییسنده: کیمیا قنبری