خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: اقتصاد مبتنی بر عنبرنسارا
به گزارش گلونی، قرار است فردا صبح رأس ساعت ۱۰ در دفتر مدیر بازرسی حاضر شوم تا به جرمم در زمینه تولید و عرضه سیگار عنبرنسارا در شرکت رسیدگی شود.
همهاش فکر میکنم حسینیبای از ساعت ۷ صبح جلوی درِ بازرسی نشسته و منتظر من است تا وقتی در حال ورود به اتاق مدیر هستم، بپرد جلوی دوربین و با آب و تاب از متلاشی شدن باند مخوف تولید و توزیع عنبرنسارا بگوید.
حالا جای شکرش باقی است که آن خواننده معلومالحال در آهنگ جدیدش به علف اکتفا کرد و نپرسید «عنبر میزنی؟» وگرنه کارم بدجوری بیخ پیدا میکرد.
البته همه شرکت میدانند که عنبرنسارا کسب آبا و اجدادی ما بوده است و پدرانمان ما را با عنبرنسارا بزرگ کردهاند.
اقتصاد مبتنی بر عنبرنسارا
قبل از کرونا هم همیشه از مدیران و کارمندان شرکت سفارش داشتم ولی کرونا که آمد مجبور شدم دو خر تازهنفس به بنگاه کوچک زودبازدهام در روستا اضافه کنم که خودش گام مهمی در زمینه اشتغالزایی خرها محسوب میشود، هر چند طبیعتا در یک اقتصاد بسته خرکی هیچ خری شعورش نمیرسد که از من تقدیر کند.
اولش فکر کردم با نفْس عنبرنسارا مشکل پیدا کردهاند ولی بعدا متوجه شدم عرضه آن در قالب سیگار حساسیتبرانگیز بوده است و میتوانم محصولم را طبق روال سابق، بهصورت خام و در بستهبندیهای بهداشتی عرضه کنم.
اصلا گیرم که من خط تولید سیگار را متوقف کردم و به خامفروشی روی آوردم.
غیر از این است که کشورهای خارجی همین ماده خام را فراوری میکنند و با ایجاد ارزش افزوده، سیگارش را سه برابر من به جوانان بیمار و مردم ناخوشاحوال ما میفروشند؟
میگویند بر اساس ماده ۳ قانون جامع کنترل دخانیات مرتکب جرم شدهام و باید ۴۴ میلیون تومان هم جریمه پرداخت کنم.
صبح تا شب مردم را تشویق میکنند به ایجاد کسبوکار و توسعه کارگاههای کوچک زودبازده ولی حالا که منِ نوعی زودبازدهترین بنگاه ممکن را راهاندازی کردهام که از زمان تحویل مواد اولیه تا دریافت محصول گرم و تازهاش زیر ۵ ساعت زمان میبرد از حمایت و مشوقهای اقتصادی که خبری نیست، هیچ، کلی هم مانع و مشکل برایم میتراشند؛ آن هم در شرایطی که مجلس مشغول بررسی طرح مهم و زیربنایی تأسیس سازمان طب سنتی است.
در چنین شرایطی مردم روستایی که تولید عمدهاش عنبرنسارای فرد اعلاست و در واقع اقتصادش را خرها میگردانند چه باید بکنند و به کجا باید پناه ببرند؟
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی