باقیمانده پایتخت شش شتابزده بود
در روزهای گذشته یک بار دیگر دو قسمت باقیمانده پایتخت شش از شبکه یک سیما پخش شد.
به گزارش گلونی سریالی که در فصل ششم آن نقایصی وجود داشت؛ فیلمنامهای بدون کشش و سطحی، دوری از دنیایی که از فصل یک تا چهار برایمان ساخته شده بود، حضور بهبود و بهره نبردن از جذابیتها و نمک او، انتخاب بیماری سندرم دست بیقرار که جایگاهی در کمدی نداشته و موجب شوک و غم میشود، پایان غیر منطقی به بهانه محدودیت کرونا، ترویج و عادی سازی بینزاکتی کوچکتر به بزرگتر با نمونههای بهتاش و به ویژه بهروز، دوری از آنچه این سریال را به عنوان خانوادهای منسجم که در ذهن ما نقش بسته بود.
سریال پایتخت از جمله مجموعههای نادری است که آدم دلاش نمیآید معایباش را بگوید، مخاطب کاستیهایش را نادیده گرفته و با آن کیف میکند.
بر خلاف ضعف فیلمنامه در فصل ششم، بیننده همچنان به شوخیهای کلامی کهنه و بعضا تازه شخصیتها دلخوش بود.
آنچه در دو قسمت باقیمانده تماشا کردیم، عدم پیوستگی داستان با فصل ششم، به جز پرداختن به موضوع کرونا، الکل و ماسک زدن و انتقال خوب فضای امروز جامعه درگیر کرونا، دست فیلمنامهنویس خالی از یک رویداد مرتبط با دنیای پایتخت همیشگی است.
همچنین شتابزدگی حیرتآوری در ساخت و کارگردانی مشاهده و احساس میشود.
در کنار این سرعت ساخت که میتوان دلیلش را حدس زد، ایجاد دلهره، مانند افتادن هما در حوض یا استخر ماهی، استفاده نامناسب و زیاد از حد از آوای بومی، انتخاب نادرست مشخصههای کمدی مانند خوردن شیاف، تکرار ماجرای ازدواج ارسطو و اصرار مادرش، اتهام بیمورد و غیر ملموس نقی به عنوان ناقل کرونا، سریال را از اثری کمدی دور کرده و خاطرات خوش بیننده را نسبت به کار مخدوش میکند.
به گفته سیروس مقدم کارگردان پایتخت (که نگارنده برداشت خود را شرح داده و به آن میافزاید) در صورتی فصلهای بعدی ساخته خواهد شد که فیلمنامهای خوب، پر کشش، هم جنس پایتخت همیشگی و منطقی در کنار همبستگی گروهی و جمع بازیگران اتفاق بیفتد، در غیر اینصورت ساخته نخواهد شد.
آیا بهتر است دیگر ساخته نشود یا همه اتفاقات یاد شده بیفتد و همچنان پایتخت شهر خوبی باشد برایمان؟!
پایان پیام
نویسنده: نیما نعمتی زاده