طی شدن روند اداری در زمان زلزله
خاطرات آقای ظفرقندی، این قسمت: طی شدن روند اداری در زمان زلزله!
بهگزارش گلونی، داشتم برای جلسه هیأتمدیره چای میبردم که زلزله شد.
فوراً به آبدارخانه برگشتم، کتری و قوری را کنج دیوار گذاشتم و ایستادم بالای سرشان.
مدیرعامل که داشت برای فرار، پلهها را چهارتا یکی میکرد من را از لای در دید و فریاد زد: «فرار کن!»
گفتم: «اولا، فرار در زلزله کار درستی نیست. ثانیا، اینها تحویل من است. زیر آوار بمانند بدبخت میشوم. تا امین اموال امضا نکند از جایم تکان نمیخورم.»
مدیرعامل به طبقه بالا برگشت و با امین اموال برگشت تا روند اداری طی شود.
لرزش شدید، خواندن شماره اموال را سخت کرده بود ولی امین اموال ما که معروف بود حتی در زلزله بم هم شماره اموال را خوانده بود، به خوبی از عهدهاش برآمد.
فقط مانده بود امضای مدیر پشتیبانی، مدیر اداری، مدیر مالی، مدیر حراست و مدیرعامل که در شرایط عادی هر کدام حداقل سه هفته زمان میبرد.
مدیرعامل بلافاصله متوجه این ضعف بروکراتیک شد و گفت قوانین فعلی پاسخگوی مواقع بحرانی نیست.
جلسه هیأت مدیره در آبدارخانه تشکیل و بنا شد در شرایط بحرانی فقط امضای امین اموال و مدیرعامل کفایت کند.
اعضای هیأتمدیره بلافاصله بعد از جلسه پا به فرار گذاشتند.
سقف ترک خورده بود و لرزش ادامه داشت.
نوبت به امضای مدیرعامل که رسید گفت: «خم رنگرزی که نیست؛ باید بررسی کنم!»
هنوز حرفش تمام نشده بود که یک آجر از سقف کنده شد و خورد توی سرش. خدا را شکر، سقف تحویل من نبود.
بالاخره برگه تحویل اموال را امضا کرد و قرار شد من برای ثبت نامه به دبیرخانه در طبقه همکف مراجعه کنم.
برای حفظ ایمنی از آسانسور استفاده نکردم. پلهها هم که ریخته بود. شش طبقه را پایین پریدم و به دبیرخانه رسیدم.
کارمند دبیرخانه دستگاه اسکن و مهر و استامپ را گذاشته بود کنج دیوار و ایستاده بود بالای سرشان.
گفت: «تا امین اموال نیاید محال است وسط زمینلرزه از اینها استفاده کنم.»
پایان پیام
نویسنده: مسعود توکلی