نیکولو ماکیاولی فیلسوفی جریانساز در تاریخ اندیشه سیاسی
به گزارش گلونی نیکولو ماکیاولی (زاده ۳ مه ۱۴۶۹- درگذشته ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷)، سیاستمدار، فیلسوف، مورخ و نویسنده ایتالیایی عصر رنسانس بود که بر شمار بسیاری از فلاسفه، اندیشمندان و سیاستمداران روزگار خود و سدههای بعد اثر گذارد.
ماکیاولی را میتوان یکی از فلاسفه واقعگرای کلاسیک، جمهوریخواه و در عین حال انسانگرا دانست که از فلاسفه و اندیشمندانی چون افلاطون، کِسنُفُن، فرانچسکو پترارک، تاسیتوس، سیسرون، دانته آلگری و شماری دیگر تاثیر گرفته بود و بر کسانی همچون فرانسیس بیکن، ژان ژاک روسو، باروخ اسپینوزا، هگل، کارل اشمیت، لئو اشتراوس، ماکس وبر و بسیاری دیگر اثر گذاشت و بحثهای بسیار زیادی درباره آرای او شکل گرفته و تفاسیر و نقدهای بسیاری برای آنها یا بر آنها نوشته شده است.
ماکیاولی در خانوادهای اهل فلورانس زاده شد که از سرمایهداران منطقه توسکانی بودند. علیرغم آنکه ماکیاولی مطالعات گستردهای در زمینه ادبیات و اندیشههای کلاسیک داشته است، اما نثر بیتکلف، نیرومند و ساده او، کار فهم اندیشههای او را برای مخاطب ساده میدارد و از این رو در آثار او، شاهد پیچیدگیهایی که در نوشتههای بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه وجود دارد نیستیم.
او در زمان حیات خود شیفته چزاره بورجیا، دولتمرد و اشرافزاده ایتالیایی گردید و بسیاری معتقدند که این مرد الگوی ماکیاولی در نگارش کتاب مشهور شهریار بوده است.
روش فلسفی ماکیاولی روش و شیوهای جالب توجه است. ماکیاولی در زمینه سیاست، انسان را مرکز ثقل قرار داده و به بحث و گفتوگو درباره مسائل مرتبط با او پرداخته است.
او همچنین در روش فلسفه سیاسی خویش بیش از همه بر تاریخ تاکید ورزیده و بر این عقیده است که روش صحیح بررسی علم سیاست، تاریخ است. برخی از محققین اما بر این عقیده استوارند که شیوه ماکیاولی بیش از آنکه تاریخی باشد، روشی تجربهگرایانه است که تنها از تاریخ به مثابه ابزاری برای تایید یافتههای خود بهره میبرد.
نکته مهم و حائز اهمیت دیگر، استقلالی است که ماکیاولی به سیاست به مثابه یک علم بخشید. به عبارتی دیگر، فلسفه سیاسی برای هزاران سال به صورت مدرسگرایی درآمده بود و از سوی دیگر شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایتالیا در آن عصر به گونهای بود که امکان یک چنین اقدامی را فراهم میآورد و در نتیجه، ماکیاولی نیز موفق گردید تا سیاست را به علمی مستقل مبدل سازد.
دیدگاه او درباره سیاست به این گونه است که دانش سیاسی میبایست به امور آنگونه که هستند بپردازند، نه آنگونه که میبایست باشند و به همین دلیل است که ماکیاولی از به کار بردن عبارات و توصیههای دلنشین و پرهیزکارانه که رویکردی اندرزی دارند، دوری گزید.
باری سخن گفتن از ماکیاولی و وجوه مختلف اندیشه او و تاثیری که در حوزه فلسفه سیاسی و دانش سیاسی، بیش از آن است که بتوان در یک نوشتار به آن پرداخت و ما برآنیم که در نوشتههای بعدی، به توضیح و شناخت ابعاد بیشتر اندیشه او بپردازیم.
ژان ژاک روسو و نظریه اراده عمومی
پایان پیام
نویسنده: علیرضا خزایی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید