جان لاک فیلسوفی که با اندیشههایش تاثیر عمیقی بر جهان گذاشت
به گزارش گلونی جان لاک (زاده ۲۹ اوت ۱۶۳۲- درگذشته ۲۸ اکتبر ۱۷۰۴م.) یکی از مهمترین فلاسفه سده هفدهم میلادی است به صورت سنتی، به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته میشود.
اندیشههای جان لاک بر فلاسفهای چون روسو و ولتر اثرگذار بود و حتی در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا نیز میتوان تاثیر اندیشههای او را بازیافت.
جان لاک نیز همانند همعصران خود شیفته راه نوعی بود که علوم طبیعی و تجربی در پیش روی بشر نهاده بودن۰د و به همین جهت، او را یکی از بزرگان مکتب اصالت طبیعت میدانند. جان لاک نقش مهمی در ارائه تعریفی نو از معرفت و دولت ایفا کرده است و دو رساله مشهور او، موسوم به «رسالهای درباره فهم بشری» و «رسالهای درباب حکومت» از اهمیت بسیاری برخوردارند.
جان لاک در «رسالهای درباب حکومت» به رد حق الهی پادشاهان پرداخته و معتقد است که تشکیل دولت در جوامع بر اساس توافق متقابل امکانپذیر است. به بیانی دیگر، زمانیکه پادشاهی رضایت افراد تحت فرمان خویش را از دست میدهد، جامعه میتواند او را از مسند قدرت برکنار کند و این نظر را میتوانیم در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا در سال ۱۷۷۶م. نیز بازیابیم.
همچنین تعریف جان لاک از مالکیت به مثابه محصول کار و عمل افراد، بر اندیشههایی همانند اقتصاد سرمایهداری آدام اسمیت و نگرش سوسیالیسمی کارل مارکس اثرگذارد. جان لاک در این مورد بر این عقیده است که هر انسان سه حق اساسی دارد که عبارتاند از؛ زندگی، آزادی و مالکیت.
جان لاک حتی در حوزه آموزش نیز فیلسوفی تاثیرگذار بود. رساله «اندیشههایی مربوط به آموزش» او تاثیر قابل توجهی بر «امیل» که یکی از آثار مهم روسو است نهاد. لاک در این رساله از لزوم گسترش و تنوع برنامههای درسی و همچنین رفتار بهتر با دانشآموزان شده است.
دیگر اثر مهم و جریانساز جان لاک، رساله «نامههایی در باب مدارا»ست که در این رساله به دولتها پیشنهاد کرده است تا به آزادی مذهب احترام بگذارند.
او در این رساله عنوان میدارد که دولتها تنها زمانی حق برخورد با مذاهب را دارند که به مبدل به مخالف و تهدیدی برای نظم عمومی جامعه شوند. جان لاک در این رساله در حقیقت به این مورد میپردازد که دولتها در جایگاهی نیستند که برای درست یا غلط بودن باورهای دینی تصمیمگیری کنند.
جان لاک نیز همچون دیگر همعصر خویش، تامس هابز، معتقد بود که انسانها به صورت طبیعی برابر و مستقل هستند و چنین زاده میشوند، اما برخلاف هابز، بر این عقیده بود که طبیعت آدمی با تعقل و بردباری مشخص میگردد.
او همچنین همنظر با هابز بر این عقیده بود که صرف داشتن حق دفاع در وضعیت طبیعی کافی نیست و مردم جوامع مدنی را تشکیل میدهند تا بتوانند به صورتی قانونی و از طریق حکومت، به مشکلات خود رسیدگی کنند.
دیگر باور مهم و جریان ساز لاک، اصل تفکیک قوا بود. لاک بر این عقیده بود که تفکیک قوا یک امر ضروری و ضرورتی غیر قابل انکار در حکومت است.
چرا که تفکیک قوا میتواند مانعی بر سر راه خودکامگی حکومت و مبدل شدن آن به حکومتی استبدادی باشد. این باور لاک نیز تاثیری بسیار عمیق بر فلاسفه بعدی نهاد و در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا نیز به خوبی قابل درک و مشاهده است.
عمق و تاثیر اندیشههای لاک بر فلاسفه و جوامع پس از خویش بیشک فراتر از یک بررسی کوتاه است و ما میکوشیم تا در نوشتارهای بعدی، به بررسی مجزا و دقیقتر هر یک از این موارد بپردازیم.
نیکولو ماکیاولی فیلسوفی جریان ساز در تاریخ اندیشه سیاسی
پایان پیام
نویسنده: علیرضا خزایی
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید