دردسرهای مادر عمرخیام نیشابوری
به گزارش گلونی، عمر خیام سالهای پیش شعر زیر را سرودند:
در موسم گل باده گلرنگ بخور
با ناله نای و نغمه چنگ بخور
من مِی خورم و عیش کنم با دل شاد
گر تو نخوری من چهکنم سنگ بخور
دردسرهای مادر عمرخیام نیشابوری
شک ندارم که این شعر را مادر خیام گفته، نه خود او. دلیل این ادعا چیست؟
فرض کنید شما از آبگوشت بدتان میآید و مادر شما هر جمعه آبگوشت بار میگذارد و سر ظهر شما را فرامیخواند که سر سفره بیایید. شما که دیگر از آبگوشت حالتان به هم میخورد زبان به اعتراض گشوده و میگویید: «اَه بازم آبگوشت! اصلاً من نمیخورم»
قول شرف میدهم مادر هر کدامتان که باشد واکنشش نسبت به این جمله اعتراضی چیزی همانند «اَه به خودت. نخور اصلاً. بچههای مردم برای این غذا میمیرند بعد این لوس ننُر ادا درمیاره.» یا «خوب نخور. چی کارت کنم؟ خودت گشنه میمونی.» یا مثلاً «این همه جمعههای قبل خوردی دنبهات کو حالا؟ فقط هیکل گنده کرده واسه من.» یا یک ایش بلند تحویلتان میدهد و میگوید: «دستم بشکنه انقدر زحمت میکشم براتون. کوفت بخور اصلاً»
دیدید؟ همه مادرها همینگونهاند؛ مادر مکرمه خیام هم مطمئناً از این قاعده مستثنی نبودند.
خیام آن زهرماری را نمیخورده و مادرش که با زحمت فراوان محصول مورد نظر را تهیه کرده، عصبانی شده و گفته «نمیخوری که نخور. برو سنگ بخور اصلاً».
اما یک نکته باریکتر ز مو اینجاست. توجه کنید مادر خیام مثل خیلیها نفرمودند که «کوفت بخور» یا «به دَرَک که نمیخوری».
انتهای خشونتشان این بوده که به فرزندش سنگ تعارف کرده و این گفتمان و برخورد تنشزا آن قدر برای خیام دردناک و تأثیرگذار بوده که الهامبخش شعرش شده است.
این موضوع نشاندهنده آن است که در خانواده خیاماینا همه با هم مؤدبانه و ادبی صحبت میکردند که چنین فرزند شاعر و هنرمندی از آن بیرون آمده است.
دردسرهای مادر عمرخیام نیشابوری
جدا از شعر و شاعری، حتماً میدانید که خیام ریاضیدان، فیلسوف و ستارهشناس هم بوده است.
از همان «سنگ بخور» مادر گرامیشان، متوجه میشویم که خیام بیچاره مجبور بوده همه درسهایش را بیست بگیرد وگرنه هر شب سنگپلو داشتند.
البته من هم اگر پسری داشتم که شعر زیر را سروده بود، قطعاً بیشتر از آنکه در جیبش سیگار پیدا کنم آشفته و سرگردان شده و در پی راهی برای تربیت مؤثرتر فرزندم میگشتم:
از درس و علوم جمله بگریزی به
واندر سرزلف دلبر آویزی به
همانطور که ملاحظه میکنید خیام در این بیت شمشیر را از رو کشیده و علناً اعلام کرده: «درس بخونم که چی بشه؟ که آخرش با مدرک دکترا تو یه شرکتی استخدام بشم که آقازاده رئیس هیئت مدیره با دو کلاس سواد بزنه تو سرم؟» و در ادامه شعر تأکید کرده: «اگر برم دنبال یک دختری که پدرش پولدار باشه، آینده بهتری دارم.»
اما مادر خیام بیدی نبود که با این بادها بلرزد. غذای خیام تا یک ماه حتی قابل نگاه کردن هم نبود چه برسد به خوردن و از آن پس خیام فهمید دنیا دست کیست.
در هر حال، هدف از این همه درازهگویی این بود که توصیه کنم اگر مادر شُدید، یا به فرزندتان تشر نزنید که بعداً آبرویتان در تاریخ نرود و یا اگر تشر میزنید درست و حسابی از خجالت فرزند دربیایید که جرأت نکند طرف شعر و شاعری برود و یا اگر دفتر شعری از او پیدا کردید، تمام قسمتهای مشکوک و مناقشهبرانگیزش را سانسور کنید که بعداً شر نشود.
سایر آثار نویسنده را بخوانید
پایان پیام
نویسنده: یاسمن سعادت
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید