گرمایش جهانی چگونه باعث ازدیاد گونه های مهاجم میشود؟
به گزارش گلونی بررسیها نشان میدهد که فصول طولانیتر و آب و هوای گرمتر تبدیل به عوامل تغییردهنده زندگی گیاهان و جانوران شدهاند.
به عنوان مثال گیاه خونفام بنفش، یک گیاه گلدهنده از خانواده حناییان Lythraceae است که بر اساس تحقیقات زمان گلدهی آن در مقایسه با یک قرن پیش، ۲۴ روز زودتر اتفاق میافتد و همین امر به ظاهر ساده زمینهساز تهدیدهایی جدی برای زیستگاههای تالابی شده است.
از طرف دیگر، پژوهشگران میگویند که افزایش گرما باعث تشدید پراکنش و معرفی گونههای مهاجم شده است. یک نمونه این اتفاق هم افزایش سوسک زبان گنجشک (Emerald Ash Borer) است که در اصل بومی شمال شرقی قاره آسیا است و از گونههای مختلف درختان زبان گنجشک تغذیه میکند اما در ظرف سالهای اخیر جمعیت آن در آمریکای شمالی زیاد شده و اکنون دانشمندان نگران تاثیرات اقتصادی آن در صنعت چوببری و در عین حال تاثیرات اکولوژیکی آن بر گونههایی هستند که حیاتشان به درختان زبان گنجشک وابسته است.
هواشناسان میگویند که از ابتدای قرن ۲۰ میلادی، فصل رشد در ۴۸ ایالت آمریکا در حدود ۲ هفته جلوتر افتاده و به همین دلیل است که در حال حاضر یخها زودتر از موعد در فصل بهار تمام میشوند و در مقابل آغاز فصل یخ و سرما هم در پاییز و دیرتر از موعد اتفاق میافتد.
آیا باید این را اتفاقی مثبت برای کشاورزان ایالت مین (Maine)، ویسکانسن (Wisconsin) و مونتانا (Montana) تلقی کرد؟
یک بومشناس به نام الیزابت ولکوویچ (Elizabeth Wolkovich) در اینباره میگوید: «فصول طولانیتر در آمریکا به این معناست که نهتنها فرصت رشد برای گیاهان مهاجم مهیا خواهد شد بلکه در عین حال این فرصت را هم به آنها میدهد که گونههای گیاهی بومی را به سرعت پس بزنند و خودشان در اکوسیستمها جایگزین آنها شوند.
از طرف دیگر گونههای مهاجم مانع رشد گیاهان کشاورزی هم هستند. اما آنچه که در مورد تغییرات اقلیمی جالب توجه است، این مساله است که انسانها به نحو موثری زمانبندی رشد و گلدهی گیاهان را دستکاری میکنند.»
ولکوویچ و همکارانش روی تاریخهای نخستین گلدهی گیاهان در کانزاس (Kansa)، داکوتای شمالی (North Dakota)، واشنگتن دیسی (Washington DC) و ماساچوست (Massachusetts) مطالعه کردهاند و متوجه شدهاند که ظرف سالها این تاریخها دستخوش تغییر شده است. آنها به این جمعبندی رسیدهاند که تقویم گلدهی بسیاری از گونههای غیربومی به منظور هماهنگی با فصل رشد طولانیتر، تغییر کرده است.
به عنوان مثال همانطور که در بالا اشاره شد، گیاه خونفام بنفش که یکی از گیاهان وارداتی از اروپا به آمریکاست و در قرن ۱۹ میلادی کاشت آن به دلیل استفاده در صنعت دارویی رونقی چشمگیر داشت، الان ۲۴ روز زودتر از یک قرن پیش گلدهی میکند و در مقابل گونههای بومی هم به طور متوسط، نسبت به شرایط جدید آهستهتر عکسالعمل نشان میدهند.
به عنوان مثال رازیانه تلخ پنسیلوانیا (Pennsylvania bitter cress) یک گیاه از خانواده بومی ترتیزک (Cardamine) است که زمان گلدهی آن نسبت به اوایل دهه ۹۰ تنها یک روز جلوتر آمده. همین تغییرات به ظاهر ساده محققان را نگران کرده که شاید کل این روند آسیبهای ناشی از گونههای گیاهی مهاجم را که در گذشته هزینهای بالغ بر ۳۰ بیلیون دلار سالانه به آمریکا تحمیل کرد را باز هم افزایش دهد و این در حالی است که رقم ارائه شده جدای از آسیبهایی بوده که گونههای مهاجم متوجه تنوع زیستی و زیستگاههای طبیعی کردهاند.
چرا گیاهان بومی عرصه را به گیاهان غیربومی و مهاجم واگذار میکنند؟
گیاهشناسان میگویند که برخی از گونههای مهاجم گیاهی نسبت به گونههای بومی، انعطافپذیرتر هستند و به شرایط نامتعارف زیستمحیطی سریعتر پاسخ میدهند. تغییرات اقلیمی باعث شده که گونههای مهاجم از شرایط حداکثر استفاده را بکنند.
ولکوویچ میگوید: «شوکهکننده است که شرایط با چه سرعتی به نفع گونههای مهاجم که حداکثر سازگاری را دارند، در حال تغییر است. گونههای مهاجم فرصتطلبانه از این شرایط به نفع خود بهره میبرند و متاسفانه من فکر میکنم که این شرایط به نفع گونههای بومی نیست.»
لائورا فن ریپرت (Laura Van Ripert) مسوول بخش گونههای مهاجم دپارتمان منابع طبیعی دانشگاه مینهسوتا هم میگوید: «به غیر از مشکل افزایش سوسک زبان گنجشک الان گونههای غیربومی از کرمهای خاکی هم دردسرساز شدهاند و ما به شدت نگران هستیم که آنها چرخههای غذایی را بالاخص در جنگلهای معتدله تغییر دهند و این جدای از زیانهای اقتصادی است که آنها به صنعت تولید چوب و الوار میزنند.
در جنگلهایی که حضور این گونههای غیر بومی را شاهد هستیم، لاش برگ اطراف درختان جنگلی عملا از بین رفته و همین مساله باعث تشدید تاثیرات ناشی از خشکسالی در جنگلها شده است. بدیهی است که وقتی لایه مالچ طبیعی از بین رود، زمین هم گرمتر و خشکتر میشود و تغییرات اقلیمی راحتتر درختان را از بین میبرد.»
بنابراین همانطور که انتظار میرود، تاثیرات گونههای مهاجم را باید فراتر از یک بعد دید. این نگرانی وجود دارد که با تغییر پوشش جنگلهای شمالی قاره آمریکا از صنوبر و کاج خاکستری به پوششهای جنگلی معتدله مانند افرا و بلوط مشکلات هم جدیتر شود چرا که همین الان هم تعداد درختان مرده و درختانی که نمیتوان آنها را احیاء کرد، بیشتر از حد انتظار است و محققان میگویند ادامه این وضعیت به نفع گونههای مهاجم بیشتری خواهد بود.
استرالیا در دام موشها و گرمایش جهانی
در حدود یکسوم گونههای در معرض تهدید استرالیا، جزایر را به عنوان خانه خود برگزیدهاند و گونههایی که در این جزایر یافت میشوند را اغلب در هیچ نقطه دیگری از دنیا نمیتوان یافت. در حقیقت این جزایر آخرین پناهگاه تعداد کثیری از حیواناتی هستند که در خود استرالیا منقرض شدهاند اما در جزایر هنوز امکانی برای بقای آنها وجود دارد. به عنوان مثال جزایر برای لاکپشتهای دریایی و پرندههای دریایی نقش حیاتی دارند.
اندرو کاکس (Andrew Cox) مدیر اجرایی شورای گونههای مهاجم استرالیا میگوید: «استرالیا از نظر حضور گونههای مهاجم تاریخ تلخ و غمناکی دارد، به عنوان مثال معرفی موشهای سیاه نابودی گسترده کلونیهای پرندههای دریایی بومی را به دنبال داشت یا همین اواخر مورچههای دیوانه زرد (Yellow Crazy Ant) با کشتن میلیونها خرچنگ قرمز که جزو گونههای شاخص این جزایر هستند، اکوسیستم جزایر کریسمس را به طور کامل نابود کردند. در حال حاضر در ۵۲ جزیره کار حذف گونههای مهاجم با موفقیت انجام شده و توانستهایم از ۳۸۹ گونه جانوری این جزایر حفاظت کنیم اما هنوز کار تمام نشده و خطر هم به طور کامل برطرف نشده است.»
سالهاست نگرانیهایی درباره تاثیر ناشی از گرمایش جهانی در قاره استرالیا مطرح میشود. در سال ۲۰۰۹ گزارش ارزیابی از وضعیت تنوع زیستی قاره استرالیا نشان داد که گونههای مهاجم این قاره به طور مستقیم از تبعات ناشی از گرمایش جهانی منتفع شدهاند و این مزایا برای گونههای مهاجم را میتوان یک تهدید جدی برای گونههای بومی تلقی کرد.
به عنوان مثال موشها بعد از سالها خشکسالی و آتشسوزیهای مهیب در استرالیا از فرصتهایی مانند بارشهای ناگهانی باران بیشترین بهره را برده و در اسرع وقت تولید مثل کردهاند. کشاورزان شرق استرالیا میگویند امسال شاهد بدترین هجوم موشها بودهاند و دلیل آن هم این است که در سال ۲۰۱۹ میلادی خشکسالی یکساله و طولانیمدت و پس از آن ماهها آتشسوزی گسترده عملا کشاورزان را از پای درآورد، اما درست وقتی که بارندگیها در چندین منطقه به صورت سیلابی آغاز شد و کشاورزان تصور میکردند که بحران را پشت سر گذاشتهاند، به ناگاه آفت حضور موشها آنها را بهتزده کرد.
استیون بلمین (Steven Belmain) یک اکولوژیست از موسسه منابع طبیعی دانشگاه گرینویچ لندن میگوید: «تغییرات اقلیمی و هجوم موشها در استرالیا با هم بیارتباط نیست چرا که بارندگیهای طولانی مدت در این قاره باعث افزایش ناگهانی محصول شده و موشها هم این موضوع را دریافتهاند در نتیجه شاهد افزایش زاد و ولد آنها هستیم. از همان ابتدا هم که بارندگیهای شدید در استرالیا آغاز شد، برخی از محققان گفتند که به زودی شاهد هجوم موشها خواهیم بود.
این مساله برای بسیاری از محققان شوکهکننده نیست چرا که طی ۱۰۰ سال گذشته هر بار که بارندگیها با این شدت زیاد شده است، موشها هم طغیان کردهاند. اما مساله این است که این اتفاق دورهای رخ میدهد و این بار شدت آن از حد انتظار بیشتر بوده و ما الان دیگر نمیتوانیم بگوییم که تغییرات از الگویی مشخص تبعیت میکند. اگر در گذشته میگفتیم که این اتفاق هر دهه یا هر ۵ سال یکبار رخ میدهد، الان دیگر اصلا نمیتوانیم بگوییم شرایط از الگویی خاص تبعیت میکند.»
گرمایش جهانی؛ جمعبندی
تغییرات اقلیمی نهتنها زمینهساز افزایش درجه حرارت و بارندگیهای نامتعارف بوده بلکه در عین حال باعث ناپایداری اکوسیستمها و افزایش گونههای مهاجم هم شده است. محققان هشدار میدهند که ناپایداری اکوسیستمها شرایط را برای رشد و نمو گونههای مهاجمی فراهم ساخته که پیش از این در برخی مناطق حضور نداشتهاند و دامنه این تغییرات در آینده میتواند از این هم گستردهتر باشد.
اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) گونههای مهاجم را این گونه تعریف میکند: «حیوانات، گیاهان و سایر موجودات زندهای که در مکانهایی خارج از زیستگاه طبیعیشان معرفی شده و توانستهاند تنوع زیستی بومی آن منطقه، خدمات اکوسیستمی و رفاه انسانها را تحتتاثیر اثرات منفی خود قرار دهند.»
واقعیت این است که توضیح چگونگی برهمکنش تغییرات اقلیمی و گونههای مهاجم پیچیده است و ارزیابی آن هم ساده نیست اما به صورت خیلی کلی میتوان اینگونه جمعبندی کرد که تغییرات اقلیمی به احتمال زیاد به نفع گونههای مهاجم و به ضرر گونههای بومی عمل خواهد کرد.
این مساله نخستینبار در سال ۱۹۹۳ میلادی و زمانی که یک گونه از درختان چتری با اسم علمی (Maesopsis eminii)در شرق جنگلهای کوهستانهای اوسامبارا (Usambara Mountains) تانزانیا دردسرساز شد، مورد توجه قرار گرفت.
بررسیها در آن زمان نشان داد که تغییرات درجه حرارت هوا، بارندگیهای حداکثری و کاهش مه جزو فاکتورهایی بوده که پتانسیل تبدیل این گونه را به گونه مهاجم تقویت کرد. طی سالها نمونههای متعدد بیشتری هم از این مساله دیده شده و ثابت شده که تغییرات اقلیمی اثرات محرکهای استرسزا را تشدید کرده و به این شکل در پراکنش گونهها، فراوانی و تشکیل جمعیت پایدار از گونههای مهاجم نقش موثر و منفی داشتهاند.
تغییرات اقلیمی نهتنها در حال تغییر معادله به سمت فاکتورهای مطلوب گونههای مهاجم است بلکه در مقابل چالش اساسی بر سر راه سازگاری گونههای بومی هم ایجاد کرده و بدین ترتیب انتظار میرود که با خالی شدن قلمرو از گونههای بومی شاهد خودنمایی بیشتر گونههای مهاجم در آینده باشیم.
ناگفته های صید تجارتی و پژوهشی درباره این موضوع
تهیه و تنظیم: فرناز حیدری
منابع:
خرید از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید