مرگ رستم غمبارترین داستان شاهنامه است
به گزارش گلونی تاریخ با شکوه سرزمینمان ایران، درمان است. درمان تمام خود کوچکبینیها.
کودکانی که با شنیدن قصههای اساطیری رستم و آرش بزرگ شوند و نوجوانانی که نیاکان خود را کوروش و اردشیر بدانند، هیچگاه به کم قانع نخواهند شد و احساس حقارت در دلشان جایی نخواهد داشت.
روزهای یکشنبه و سهشنبه برگی از تاریخ پرافتخار ایرانمان را در گلونی مرور خواهیم کرد.
قسمت دوازدهم- مرگ رستم، غمبارترین داستان شاهنامه
همیشه روزگار، آن بخشهایی از تاریخ که مبین حکایاتی از جنس دروغ، خیانت، نیرنگ، تعصب، جهل، خدعه، ریا، تقلب، ظلم، فساد، خرافه و خودرأیی باشند، زشت و آزاردهنده و ناگوارند اما هیچ کدامشان به اندازه حکایات و قصههای «برادرکشی» غمانگیز نیستند.
انگار رسم دنیای داستانسرایی است که عمق رفاقت و همدلی دو یار، به پیمان اخوت و برادری ختم شود و نهایت کینه و دشمنی دو برادر به برادرکشی.
و کدام داستان ایرانی را پرشکوهتر و خیالانگیزتر و پرماجراتر از «شاهنامه» میتوان سراغ گرفت.
داستان کشته شدن «رستم»، مهمترین شخصیت حماسی شاهنامه، از همان برادرکشیهای غمانگیز است. داستان عجیب و مرموزی که میگوید انگار جنایت نوعی نیاز بشری است و اینبار برادر است که شکار برادر میشود.
مرگ رستم
محسن ظهوری از عصر ایران گزارش میدهد:
نماشای گلونی را دنبال کنید
«شَغاد» از زال، پدر رستم متولد شد اما با طالعی نحس و بدیمن که در شاهنامه از زبان پیشگویان بیان میشود:
«کند تخمه سام نِیرم تباه
شکست اندرآرد بدین دستگاه
همه سیستان زو شود پرخروش
همه شهر ایران برآید به جوش
شود تلخ ازو روز بر هر کسی
ازان پس به گیتی نماند بسی»
از اینرو زال، پسر را طرد میکند و به کابلستان میفرستد تا نفرینش دامنگیر خاندان سام نشود.
شغاد نیز کینه به دل میگیرد و رستم را میکشد و شاید باید اینچنین رقم میخورد تا درستی آنچه پیشگویان از طالع نحس شغاد بیان کرده بودند، جاری گردد.
داستان پایان زندگی رستم اینگونه حکایت میشود که رستم و رخش در چاهی پر از تیغ که شغاد فراهم کرده بود، میافتند.
رخش دردم جان میدهد اما رستم خود را به لبه چاه میرساند و شغاد را که در حال دیدن این صحنه است با تیری میکشد.
این داستان را نگارگران بسیاری ترسیم کردهاند اما نقشی که «میرزا علیقلی خویی»، نخستین تصویرگر شناخته شده کتابهای چاپ سنگی و سربی در دوران قاجار، تصویر کرده است، بسیار قابل توجه است و هماکنون در «موزه ملک» از آن نگهداری میشود.
میرزا علیقلی خویی لحظه پرتاب تیر توسط رستم را با جزییات بسیار زیبایی، نقش کرده است.
از جمله این جزییات ميتوان به «نگاه» رستم اشاره کرد. او از این رفتار برادر نه خشمگین است و نه متحیر.
رستم غمگین است که اینچنین به دام کین برادرش افتاده است.
رستم لباس ببر بیان را بر تن و کلاهی از سر پلنگ بر سر دارد و بالای چاهی که رخش درونش مرده است نیمخیز نشسته است.
سپری بر پشتش بسته و ترکش پر از تیر نیز همراه دارد. روی تنش جای زخمهایی است که از تیغهای درون چاه ایجاد شده است.
نگاه قابل توجه دیگر مربوط به شغاد است. او در پشت درختی ماجرا را نظاره میکند اما ترسیده است.
شغاد با چشمان باز و با تیری که از کمان رستم پرواز کرده به درختی دوخته شده و مرده است.
به این تقدیر، رستمی که زمین در زیر پای رخشش به لرزه درمیآمد و خورشید در پشت بازوانش پنهان میشد با شمشیر کینه و نفرت برادر کشته میشود تا بزرگترین تراژدی شاهنامه با مرگ دو برادر به دست یکدیگر شکل بگیرد.
قسمتهای قبل را از این لینک مشاهده کنید
پایان پیام
نویسنده: بهاره حاصلیان
خرید عسل از سایتهای معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید