خودسوزی دستفروش در خرم آباد؛ آنها که آرزوهایشان را پشت وانت بار زده‌اند

خودسوزی دستفروش در خرم آباد؛ آدم‌هایی که آرزوهایشان را پشت وانت بار زده‌اند

به گزارش گلونی اینجا شهری میان کوه‌هاست. جایی که اگر بلند فریاد بزنی صدایت را همه می‌شنوند. شهری که حالا با تیترهایی درباره آتش به صدر خبرها راه پیدا کرده است و دستفروش‌هایش سوژه رسانه‌ها شده‌اند.

هیچ بلوار اصلی و خیابانی در شهر نیست که چند وانت میوه‌فروش در آن نباشد. تمام بلوار ساحلی در محدود دریاچه کیو و پل حاجی، بلوار ولایت (دره گرم) به طول ۵ کیلومتر، بلوار شهید شفیع پور از کرگانه تا انتها به طول ۸ کیلومتر، میدان امام حسین (شقایق)، بلوار شریعتی (شمشیرآباد) حدود ۳ کیلومتر، منطقه ماسور و بلوار بهارستان تا منطقه بدرآباد حدود ۷ کیلومتر، میدان امام خمینی، بلوار انقلاب، خیرآباد، ناصرخسرو، کوروش و… همه پر از وانت‌های میوه‌فروشی است.

دستفروش‌ها که اغلب جوان هستند در همه خرم‌ آباد حضور دارند.

شب‌ها هم اغلب نقاط شهر بساط فروش انواع پتو، صندلی، کیف وکفش، لباس و… می‌شود. البته هستند کسانی که به طور دائم چنین بساط‌هایی در شهر دارند و ۲۴ ساعته کفش و کیف و لباس می‌فروشند. نمونه‌اش وانتی که در بلوار ولیعصر دقیقا زیر پل همیشه کفش می‌فروشد. کفش ارزان.

این وانت‌ها باعث پدیده ترافیکی در خرم آباد شده‌اند که کم‌نظیر است. صبح‌ها و عصرها از میدان ۲۲ بهمن (کیو) تا بلوار حج که حدود ۶۰۰ متر است، چنان ترافیک می‌شود که گاه ۲۰ دقیقه طول می‌کشد که این مسیر را با ماشین طی کنید.

در خیابان شریعتی یک دوربرگردان هست که به سمت قاضی آباد می‌رود. دور زدن این مسیر و طی کردن حدود ۴۰ متر برای خارج شدن از شریعتی و ورود به قاضی آباد، گاه ده دقیقه طول می‌کشد.

وانت‌های میوه‌فروشی اغلب وسط خیابان پارک می‌کنند و باعث بروز ترافیک می‌شوند و مردمی که قصد خرید دارند کنار این وانت‌ها می‌ایستند و طوری ترافیک می‌شود که ترافیک همت تهران در مقابل آن هیچ است.

رشد دستفروشی در خرم آباد و تعداد جوانان و مردم بیکار در این شهر قابل مقایسه با شهرهای دیگر نیست. شهر چنان در قبضه وانت‌هاست که اصولا نخستین چیزی که پس از ورود به شهر به چشم هر مسافری می‌آید همین وانت‌ها هستند.

وانت‌هایی پر از نارنگی، سیب، انار، سبزی خوردن، وسایل تزئینی ماشین، باطری و شیشه‌شور، موز، خرما و ماهی جنوب و…

خودسوزی دستفروش در خرم آباد

فروش سبزی های کوهی در بهار یکی از شغل های موقت در خرم آباد است
فروش سبزی های کوهی در بهار یکی از شغل های موقت در خرم آباد است

در خرم آباد کار و کارخانه نیست. هر کس توانسته است مهاجرت کرده و دیگران که مانده‌اند کاری و چاره‌ای جز دستفروشی ندارند. یکی سیگار، یکی میوه، یکی تخته نرد و میل زورخانه و تخته شنا و دیگری گریپ‌فروت.

پسری است ۳۵ ساله. روی دو مقوای بزرگ نوشته است گریپ و خاکی. خاکی یعنی سیوخاکی یعنی همان سیب زمینی به لُری. سیب‌ زمینی را وزن کرده و کیسه کرده و آماده می‌فروشد. در کیسه‌های ۵ کیلویی.

گریپ هم که گریپ فروت است. بساطش سر گلستان هشتم است. گریپ‌های کوچکی دارد. می‌پرسم از کجاست؟ می‌گوید د دزفیل. دزفول. خوشمزه است برار. می‌گویم گریپ را بهتر نیست ببری مرکز شهر؟ اینجا می‌خرند؟ می‌گوید: تا ظهر میدان امام بودم رفتم ناهار و جایم را گرفتند. اینجا بیشتر گریپ را برای فشار خون می‌خرند اما در مرکز شهر هم برای فشار و هم ویتامین ث زیادی که دارد. اینجا که باشم بیشتر سیب زمینی می‌فروشم تا گریپ اما مشتری‌هایی دارم که گریپ دزفول می‌خواهند و تا اینجا می‌آیند و جایم را بلدند. اگر میدان امام باشم ده روزه بارم را می‌فروشم. اینجا اما بیشتر طول می‌کشد. همین طور که برایم گریپ جمع می‌کند و توی کیسه می‌گذارد همه این اطلاعات را می‌دهد و وقتی می‌پرسم دانشگاه رفته است یا کار دیگری بلد است می‌گوید: ایسه بلل بام. روم کجا؟ درست می‌گوید گیرم کاری هم بلد باشد. کجا برود کار کند؟ مگر من در همین فامیل خودم در نزدیک‌ترین افراد زندگی‌ام فوق‌لیسانس بیکار نمی‌شناسم؟ در بین دوستانم نخبه بیکار نمی‌شناسم؟

روزهای پایانی دی ماه است و دستفروش‌ها وسط بلوار، درون حلب‌های بزرگ آتش روشن کرده‌اند و دورش جمع شده‌اند. هر ۲۰ متر یک آتش هست و چند نفری که دورش قوز کرده‌اند و لابد به خودشان می‌گویند روسیاهی عاقبت به زغال می‌ماند.

در نقاط دیگر شهر مثل سبزه‌میدان و بازار گپ (بزرگ) و خیابان شهدای غربی، میوه را روی چرخ بساط می‌کنند و پیاده‌روی چهارراه‌بانک تا شهدا مملو از دستفروش است. از ماسک‌فروش بگیر تا کتاب‌فروش و لوازم‌آرایشی‌فروش.

شب‌ها دور میدان‌ها و از بیمارستان شهدای عشایر تا میدان کیو و هر جا که بشود بساط کرد، پر می‌شود از دستفروش. انگار از ساعت ۱۲ به بعد مردمی دیگر به خیابان می‌آیند و زیست شبانه‌ای آغاز می‌شود که نشانه مهم آن فقر است.

چهار دهه رفتن روی سکوی قهرمانی بیکاری و مقام‌های پی در پی اول و دوم و سوم، خرم آباد بی کار و بی کارخانه را تبدیل به شهری کرده است که آدم‌ها آرزوهایشان را پشت وانت بار زده‌اند و چشم‌انتظار پنچ‌شنبه جمعه‌ها می‌مانند تا قبرستان خضر رونق بگیرد و آنها از برکت سرکشی مردم به اموات، چند کیلو بیشتر بفروشند.

اینجا خرم آباد است و حالا که دی ماه تمام شده و بهمن است بیشتر این دستفروش‌ها دوست دارند از شما پول نقد بگیرند تا از کارت‌خوان استفاده کنند و مالیات بدهند.

عکسی که می‌بینید از شب برفی ۳۰ دی است و دستفروشی که مانده بود تا آخرین کلم‌ها را بفروشد.

دستفروش‌های خرم آباد هم مثل دستفروش‌های دیگر نقاط ایران، درآمد اندک روزانه دارند و در خرج زندگی مانده‌اند و جز وانت و خیابان، یا کف پیاده‌رو جایی برای امرار معاش ندارند.

وانت های فروش میوه
وانت های فروش میوه

به گفته دکتر محمد فاضلی: «جامعه به‌واسطه میزان بالای بیکاری، ظرفیت زیادی برای عرضه دستفروش و به تبع آن خدمات دستفروشی دارد. بدیهی است هر قدر بیکاری بیشتر شود و قدرت خرید خانوارها کاهش یابد، هم دستفروشان بیشتری خواهیم داشت و هم خانوارهای بیشتری مایل می‌شوند کالاهای خود را با قیمت‌های زیر بازار رسمی تهیه کنند.»

خب حالا شهرداری خرم‌ آباد هم طبق قانون خواسته است کارش را انجام بدهد. فرماندار خرم آباد در مصاحبه‌ای درباره خودسوزی دستفروش در خرم آباد تاکید کرده است: «مبارزه با سدمعبر کاری قانونی است و سبب نارضایتی شهروندان می‌شود و مردم از ایجاد سد معبر گلایه‌مند هستند.»

گیرم که برخی شهروندان خرم آبادی از سدمعبر گلایه دارند اما آیا سدمعبری که شهرداری باید با آن مبارزه کند همین وانت‌ها هستند؟ دهه‌هاست که کسبه هم پیاده‌روها را اشغال کرده‌اند. مثالش از پل حاجی تا میدان امام که در قبضه آنهاست. یا از میدان گپ تا ۲۴ متری. آیا شهرداری حتی لحظه‌ای به این فکر می‌کند که سراغ این دکان‌دارها برود و بساط آنها را از پیاده‌رو جمع کند؟ قطعا خیر، چون می‌‌داند که به همین سادگی نیست.

سدمعبر بی‌قانونی است اما شرایطی که در خرم آباد وجود دارد همان شرایطی است که در برخی شهرها فقط در نوروز شکل می‌گیرد. شهرداری‌ها در روزهای پایانی سال چه می‌کنند؟ بله تحمل می‌کنند و با آن برخورد نمی‌کنند. اما چرا؟

دکتر محمد فاضلی عقیده دارد: «جامعه به دلیل تلاقی عرضه و تقاضای دستفروشی، درست در موعد زمانی مشخصی که این عرضه و تقاضا، به اوج هم‌زمانی می‌رسد، این کردار اقتصادی را هم‌چون عرفی مقبول به رسمیت می‌شناسد. این بدان معناست که آن‌چه یکی دو  ماه قبل از نگاه بسیاری، سد معبر تلقی می‌شد و آزاردهنده، اکنون با رنگ و لعابی حتی درآمیخته با آداب و رسوم نوروز، بخشی از هیجان زندگی، و غرق شدن در زندگی روزمره مناسک نوروزی، رسمیت می‌یابد. صدها و شاید هزاران نفر پیاده‌رو و خیابان را اشغال می‌کنند و دیگر هیچ شهرداری و پلیسی را یارای برچیدن بساط‌شان نیست.»

شهردار و شهرداری خرم آباد و مسئولان این شهر باید بدانند که گزاره «مبارزه با سد معبر خواسته شهروندان است و مردم از سدمعبر گلایه دارند» برای خرم آباد قابل تجویز و تبلیغ نیست. سوال بزرگ اینجاست اصلا مگر بسیاری از مردم جز از همین وانت‌ها و دستفروش‌ها می‌توانند خرید کنند؟ برچیدن بساط اینها به چه قیمتی قرار است تمام شود؟

اینجاست که مسئله دستفروشی در خرم آباد تبدیل به یک معضل تودرتو یا COMPLEX می‌شود که با کارهای قهری نمی‌شود جلویش را گرفت و حل کردنش زمان می‌خواهد و برای مهار آن نیاز به انجام کارهای موازی بسیاری است.

تا کار در لرستان کمیاب است و اوضاع اقتصادی این گونه است و معدود مشاغل با پارتی‌بازی به افراد می‌رسد، دستفروشی هم هست و هر روز بیشتر هم می‌شود و واکنش این افراد به برخوردهای حتی آرام، می‌تواند ویرانگر باشد.

مثل همین خودسوزی دستفروش در خرم آباد. فرماندار خرم آباد گفته است: «مامورین برخورد خشنی با این فرد نداشتند و چون جر و بحث می‌کنند فرد مذکور عصبی شده و اقدام به خودسوزی می‌کند.»

نکته در همین عصبانیت است. آن قدر فشار روی این مردم هست که گفت‌وگو شکل نمی‌‌گیرد و سریع به جروبحث تبدیل می‌شود و در زمان کوتاهی فاجعه شکل می‌گیرد. فاجعه‌ای که گاه سیلی است بر صورت یک زن، گاهی پیرمردی است که گریه می‌کند، جوانی که کتک می‌‌خورد، مامورانی که آسیب می‌بینند و دستفروشی که خودسوزی می‌کند.

مقاله دکتر فاضلی را در کانال تلگرامش بخوانید

پایان پیام

گزارش‌گر: رضا ساکی

کد خبر : 262334 ساعت خبر : 8:32 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=262334
اشتراک در نظرات
اطلاع از
1 دیدگاه
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

چه اتفاق عمیق و ریشه دار تلخی