پدران بی جوراب
به گزارش گلونی اگر مردی در خیابان دیدید که جوراب نو به پا داشت، میتوانید سریعا به اولین پاسگاه گزارش بدهید.
بابا به طور کلی خرید جورابهایش را گذاشته بود به عهده ما. سال به سال در روز پدر یک دو جین جوراب مشکی میخریدیم، دور آنها کاغذ کادو میپیچیدیم که یک وقت خدای نکرده بو نبرد که کادویش چیست و روز پدر طی یک عملیات متهورانه سورپرایزش میکردیم.
جالبی ماجرا این بود که هر سال با ذوق کادوهایش را باز میکرد و جوری به جورابها نگاه میکرد انگار تا دیروز مجبور بوده با پاهای عریان برف پارو کند و برای آن که پایش را به خاطر سرمازدگی قطع نکنند به دکتر التماس کند.
واردات کش جوراب ممنوع شد. به این ترتیب قیمت جوراب کمکم بالا رفت.
بعد از تورم انفجاری که هر سه چهار ماه مجددا منفجر میشد و صدای مهیبش پردههای گوشمان را جرواجر کرده بود، هر سال یک جفت از جورابها کم میشد. یعنی یک جفت را برای خودمان کش میرفتیم به این امید که بابا متوجه نشود.
تا دو سه سال واقعا خیلی هم مشخص نبود ولی بعد از سال چهارم این راه جواب نمیداد. بنابراین میگشتیم دنبال جورابهای تخفیفدار.
پدران بی جوراب
جوراب مشکی هم معمولا تخفیف نمیخورد یا اگر میخورد یک ایرادی داشت؛ مثلا سوراخ بود یا با اولین شستشو میشد اندازه جوراب نوزاد یا بعد از دو قدم پیادهروی کلا از قوزک پا سر میخورد و جمع میشد کنار شست پا.
اگر جوراب جینی مشکی تخفیفداری پیدا میکردیم که فقط دو سه جفت آن سوراخ بود و یا سوراخهای آن خیلی مشخص نبود، روی شانس بودیم. آن چند جفت سوراخدار را برای خودمان برمیداشتیم یا سوراخهایش را یک جور نامحسوسی میدوختیم و کادو میدادیم.
اما بعد از مدتی بقیه هم همین روش ما را یاد گرفتند. بنابراین پیدا کردن جوراب تخفیفی با سوراخ نامحسوس خیلی سخت شد. برای آن که در رقابت باقی بمانیم باید یکی از معیارهای خریدمان را تعدیل میکردیم.
تصمیم گرفتیم از رنگ مشکی کوتاه بیاییم. رفتیم سراغ رنگهای سرمهای، قهوهای، خاکستری و حتی سفید. یک سالی را هم این مدلی سر کردیم ولی سال بعد قاچاقچیهای کش جوراب را سر مرز گرفتند و همه کشها را آتش زدند. بنابراین دوباره قیمتها بالا رفت و خریدن دو جین جوراب کار هر کسی نبود. یعنی وضعیت جوری بود که مردانی که جوراب به پا داشتند، یارانهشان قطع میشد.
بنابراین تصمیم گرفتیم این بار از تعداد جورابها کوتاه بیاییم و به جای دو جین، ۴ جفت جوراب بخریم با چهار رنگ مختلف.
یک سال هم بدین شکل گذشت.
پدران بی جوراب
سال بعد دیگر معیاری نمانده بود که از آن هم بگذریم؛ اما ذوق پدر برای جوراب را چه میکردیم؟
تصمیم گرفتیم جورابهای نوتر خودمان را بشوریم و دستی به سر و رویشان بکشیم.
آن سال هم به خیر گذشت.
سال بعد خودمان هم جورابی نداشتیم، بنابراین جورابهای بابا را وصله پینه کردیم و به خودش هدیه دادیم. آنقدر خوشحال شد که نیم ساعت جورابها را به قفسه سینهاش چسبانده بود.
سال بعد دیگر وصله پینه هم جواب نمیداد. بنابراین راه افتادیم در کوچه و پسکوچه و پشتبامها به دنبال جورابهای شسته شدهای که به بند رخت مردم آویزان بودند.
سال بعدترش کلا تخم جوراب را ملخ خورد و همه بدون جوراب میگشتند.
بنابراین آن سال یک دستگاه موبایل آیفون ۱۳ هدیه دادیم و از آن همه جوراببازی خلاص شدیم.
سایر آثار نویسنده را بخوانید
پایان پیام
نویسنده: یاسمن سعادت
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید