دانستن زیاد تفریح و شادی را از ما میگیرد
به گزارش گلونی آقای دکتر مگر ما باید همه چیز را بدانیم؟ اگر همه چیز را بدانیم که نمیتوانیم زندگی کنیم.
چون متوجه اشتباههایمان میشویم و دائماً در فکر جبران آن هستیم.
مثلا اگر من بدانم فلان تاکتیک ورزشی تیم محبوبم را پیروز میکند، آیا تاثیری در نتیجه تیم دارد؟ خیر.
چون مربی صدایم را نمیشنود و به همان بازیکن مد خودش بازی میدهد.
پس من هم با خیال راحت مینشینم و فوتبال را آنطور که شایسته بازیکنان است نگاه میکنم.
یا مثلاً همین همکار خودمان؛ چند روز پیش با هم رفتیم حومه شهر که هوایی عوض کنیم.
اینقدر با خودش پلاستیک آورده بود که یک وقت اثری از خودش در طبیعت به جا نگذارد.
هنوز میخواست آثار دیگران در طبیعت را هم پاک کند که من برگشتم.
دو روز رفتهایم تفریح، آن وقت باید زباله جمع کنیم. کجای این کار مفرح است؟
اگر من بدانم پلاستیک به محیط زیست آسیب میرساند، چه اتفاقی میافتد؟ دانستن من فقط باعث دخالت در کار آنهایی میشود که برای جمعآوری زباله تور تشکیل میدهند و برنامهریزی میکنند.
یا اگر من بدانم جایی تله کابین ساخته میشود که به ضرر طبیعت است، فقط خودم را حرص میدهم. چون بالاخره تلهکابین ساخته میشود و من باید از داخل خیابان، دست تکان دادن دیگران را تماشا کنم.
در حوزه فرهنگی هم همین است. اگر در سینما فریاد بزنم که زمان فیلم دیدن با یکدیگر حرف نزنید، زباله نریزید و نور گوشی موبایل مبارکتان را کم کنید، چه اتفاقی میافتد؟
انصافاً یک بار این کار را کردم و همه گوش دادند و من هم سلاحم را جمع کردم، ولی در کل دانستن جز عذاب وجدان امتیازی به انسان اضافه نمیکند و مقابله با عذاب وجدان کار سختی است که فقط افراد بلندپایه از پس آن برمیآیند.
اصلاً چرا راه دور برویم؟ خود شما. این همه من آمدهام و رفتهام. میدانید مشکل من چیست؟
اگر میدانستید که من دائماً مزاحمتان نمیشدم و از همصحبتی با شما بینصیب میماندم.
پس این ندانستن است که باعث میشود ما با یکدیگر همصحبت شویم و من مشکلاتم را با شما در میان بگذارم.
قسمتهای دیگر را بخوانید
پایان پیام
نویسنده: سارا ملاعباسی
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید