در نابسامانی ها به دنبال سامان مطمئن باشید
به گزارش گلونی این ابیات سروده شده یادآور همان شعری است که میگوید:
«در این درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه
ز امروزت مشو غره که از فردا نهای آگه»
این یعنی ای انسان سرگشته و خرامان،در این دنیا که گاهگاهی، کاهِ ناچیزی، چون کوه میشود و همچنین کوه بزرگی ناگهان مانند کاه میشود (منظور از نظر موقعیت اجتماعی، اقتصادی، طرحها، قانونهای بیقانون کرونا … و آدمها) مبادا از وضعیت کنونی خود مغرور شوید، زیرا که از فردای خود خبر ندارید.
البته شرایط آن قدرها هم غیر قابل پیشبینی نیست.
مثلا شما میدانید که فردا و فرداها، گرانیها چطور همچون حملهی ملخها به سوی کالاها خواهند آمد. یا کرونا در روزهای آتی ما را به سوی سویه جدید و قلههای بالاتری خواهد برد.
خلاصه آن قدر هم قدرت پیشبینی را از ما نگرفتهاند و این را هم حتی میتوانیم کمکم دوراندیشی کنیم که باید کمکم آشیانه خویش را همچون پرندگان بر منقار خود بگذاریم و عبور کنیم و به چیزی وابستگی نداشته باشیم.
در نابسامانی ها به دنبال سامان مطمئن باشید
اما در پس این نابسامانیها اگر میتوانید به دنبال سامانی مطئمن باشید. البته که سامان مطمئن پیدا کردن، همچون یافتن ساپیا مطمئن است!
پس ای خواننده، حافظانه و عاشقانه رو پیشه کن به پیمانه که بگذرد هر چه زودتر این دیوانه خانه.
برای درک بیشتر شعری از لیلا حسنوند را بخوانید.
کو شرابی که رگِ ساقیِ میخانه زند؟
چشمِ مستی که دم از بوسه پیمانه زند؟
وسطِ گیجِ خیابان و ترافیک سفر
عاقلی هست که بر لشکر دیوانه زند؟
مطربِ باده پرستی ته بلوار کجاست؟
که به اندوهِ شبی نعره مستانه زند
لبِ لعلِ غزلی نیست در این قصه پرت!
که به تعلیقِ زمان، طعنه رندانه زند
گل تبدار که اُ میکرونِ مثبت شده است
فکر بلبل نگران است کجا لانه زند
عابرِ میکده فرعی این شهر عذاب
در قرنطینه قدم در دل رایانه زند
جز خریدارِ سر گردنه در جدول بورس
چه کسی بر سر خون خوردن ما چانه زند؟
نزند ذهنِ خیالاتی من رطل گران!
طفلکی جام به اندازه یارانه زند
نفس باد صبا مجرم محض است اگر
بین جمعیت واکسن زده سامانه زند
حافظا! جاده بسی خسته و دود آلود است
بیم آن است که راننده سرِ شانه زند
سایر اشعار طنز را در گلونی بخوانید
پایان پیام
نویسنده خبر: زهرا بزرگی
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید