روایت بیهقی از سیل تابستان سال ۴۱۰ خورشیدی
به گزارش گلونی در مجلد هفتم تاریخ بیهقی و در صفحه ۲۵۹ از تصحیح دکتر محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی (انتشارات سخن) حکایتی نقل شده با عنوان «ذکر السّیل» که بیقهی گزارشی از سیل در غزنین داده است و خراب شدن یک پل را جزئیات بیان کرده است.
این فصل در ۹ رجب ۴۲۲ قمری نوشته شده است. آغاز سال ۴۲۲ قمری تقریبا یعنی اول محرم برابر است با ۱۴ دی ۴۰۹ خورشیدی و ۲۹ دسامبر ۱۰۳۰ میلادی، و تقریبا میتوان گفت حادثهای که بیهقی روایت میکند حدودا در نیمه مرداد سال ۴۱۰ خورشیدی اتفاق افتاده است.
متنی شبیه به این متن از تاریخ بیهقی به صورت بازنویسی شده در فضای مجازی دست به دست میشود که بسیار ساده و امروزی شده است اما چون عباراتش بسیار پیشپا افتاده است هر دوستدار ادبیات میفهمد که نویسنده آن بیهقی نیست هر چند محتوا همان حرفهای بیهقی است.
روایت خود بیهقی از این سیل البته بسیار شیوا و بعد از ۱۰۲۱ سال برای مردم ایران کاملا قابل فهم است و به جز چند نامجا و کلمه که آنها را در توضیحات آوردهایم نکته عجیبی ندارد.
بیهقی در این روایت میگوید که در کنار رودخانه غزنین بودهاند که بارانی آرام شروع به باریدن کرده است. بعد میگوید که گروهی گاوان خود را به میان رودخانه برده بودند و همان که باران نرمنرم شروع به بارش کرد به آنها گفتند که از رودخانه بیرون بیایید. آنها ابتدا قبول نکردند ولی وقتی باران کمی تندتر شد از بستر رودخانه بیرون آمدند اما خیلی دور نشدند. و بعد میگوید آن سوی رودخانه که سوی منطقه افغان شال است اسب و استر فراوان بود و کاری خطا بود این قدر نزدیک رودخانه بودن.
بعد از ساخته شدن این پل میگوید که فردی خیر آنها را بنا کرده است و بعد از بارش شدید باران خبر میدهد و سیلی که پیران به عمر خویش ندیده بودند. خلاصه که سیل با درختان زیادی که از بیخ کنده بود به پل میرسد و آن همه چیزهایی که آورده است پشت پل گیر میکند و عاقبت سیل پل را میشکند و…
به نظر میرسد بارانهای تابستانه در هزار سال پیش هم باعث غافلگیری میشده است. البته نباید فراموش کرد که رودخانهها در فلات ایران همیشه محل تجمع مردم بوده است اما بیهقی از نزدیک شدن مردم به رودخانه و دستکم گرفتن سیل هم شکوه کرده است.
روایت بیهقی از سیل تابستان سال ۴۱۰ خورشیدی
متن اصلی این قصه را بخوانید:
روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز بارانکی خُردخُرد میبارید چنانکه زمین ترگونه میکرد.
و گروهی از گلهداران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هر چند گفتند از آنجا برخیزید که مُحال بوَد بر گذر سیل بودن، فرمان نمیبردند، تا باران قویتر شد، کاهلوار برخاستند و خویشتن را با آن دیوارها افگندند که به محلَّت دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی جستند، و هم خطا بود، و بیارامیدند.
و بر آن جانب رود که سوی افغانشال است بسیار استر سلطانی بسته بودند در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسيا، و آخُرها کشیده خرپشته زده و ایمن نشسته؛ و آن هم خطا بود، که بر راهگذرِ سیل بودند، و پیغامبر ما محمد مصطفی صلی الله عليه و سلم گفته است: « نَعوذُ بِاللهِ مِنَ الاَخْرَسَیْنِ الاَصَمَّيْنِ»، و بدین دو گنگ و دو کر، آب و آتش را خواسته است.
و این پل بامیان در آن روزگار بر این جمله نبود، پلی بود قوی، پشتیوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده، کوتاه گونه، و بر پشت آن دو رسته دکان برابر یکدیگر، چنان که اکنون است.
و چون از سیل تباه شد عبويه بازرگان آن مرد پارسای باخير رحمةالله عليه چنین پلی برآورد، یک طاق، بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو ماند؛ و از مردم چنین چیزها یادگار مانَد.
و نماز دیگر را پل آنچنان شد که برآن جمله یاد نداشتند، و بداشت تا از پس نماز خفتن به دیری، و پاسی از شب بگذشته سیلی در رسید که اقرار دادند پیرانِ کهن که برآن جمله یاد ندارند.
و درخت بسیار از بیخ بکنده میآورد و مغافصه در رسید، گلهداران بجستند و جان گرفتند و همچنان استرداران، و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ، چون ممکن شد که آن چندان زغار و درخت و چهارپای به یک بار بتوانستی گذشت؟ طاقهای پل را بگرفت چنان که آب را گذر نبود و به بام افتاد، و مددِ سیل پیوسته چون لشکرِ آشفته میدررسید، و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد و در بازارها افتاد چنان که به صرّافان رسید و بسیار زیان کرد؛ و بزرگتر هنر آن بود که پل را با دوکانها از جای بکند و آب راه یافت.
اما بسیار کاروانسرای که بر رسته وی بود ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیر انبوزده قلعت آمد، چنان که در قدیم بود پیش از روزگارِ يعقوب لیث، که این شارستان و قلعتِ غزنین عمر و برادرِ یعقوب آبادان کرد، و این حالها استاد محمود وراق سخت نیکو شرح داده است در تاریخی که کرده است در سنهٔ خمسين و اربعمائه چندین هزار سال را. تا سنهٔ تسع و اربعمائه بیاورده و قلم را بداشته، به حکم آنکه من ازین تسع آغاز کردم. و این محمود ثقه و مقبولالقول است در ستایش وی سخنِ دراز داشتم، و تا ده پانزده تأليف نادرِ وی در هر بابی دیدم، چون خبر به فرزندان وی رسید مرا آواز دادند و گفتند ما که فرزندان وییم همداستان نباشیم که تو سخن پدر ما بیش ازین که گفتی برداری و فرو نهی، ناچار بایستادم.
و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حسابِ هیچ شمارگیر نیاید. و دیگر روز از دو جانب رود مردم ایستاده بودند به نظاره، نزدیک نماز پیشین را مدد سیل بگسست، و به چند روز پل نبود و مردمان دشوار از این جانب بدان و از آن جانب بدین میآمدند تا آنگاه که باز پلها راست کردند. و از چند ثقه زاویلی شنودم که پس از آنکه سیل بنشست مردمان زر و سیم و جامه تباه شده مییافتند، که سیل آنجا افگنده بود، و خدای عزوجل تواند دانست که به گرسنگان چه رسید ازنعمت.
توضیحات:
با آن دیوارها افگندند: به پای آن دیوارها.
محلَّت: کوی. برزن. یک بخش از چند بخش شهر. قسمتی از شهر که در آن کویها و کوچهها و برزن باشد.
دیه: آبادی، ده، دهات، رستاق، روستا، قریه، قصبه.
نهفتی جستند: جای گرفتند.
افغانشال: نام یک منطقه است.
نَعوذُ بِاللهِ مِنَ الاَخْرَسَیْنِ الاَصَمَّيْنِ: به خدا پناه میبریم از دو گنگ ناشنوا (آب و آتش).
پشتیوانها: ستونها.
نماز دیگر: نماز عصر.
نماز خفتن: نماز عشا.
مغافصه: بیخبر حمله بردن.
جان گرفتند: به جنبوجوش درآمدند.
زغار: زمین تر و نمناک.
زیر انبوزده: تا زیر انبوه زده.
ثقه زاویلی: معتمدان اهل زابل.
منبع: صفحه ۲۵۹ تاریخ بیهقی تصحیح دکتر محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی ( انتشارات سخن)
با سپاس از دکتر اسماعیل امینی و دکتر کامران کشیری که در تهیه این متن در کنار گلونی بودند.
سیل های مرداد خطرناک ترین سیل های ایران هستند
پایان پیام