در سوگ سرو ایران سید جواد طباطبایی
به گزارش گلونی مراسم بزرگداشت استاد سید جواد طباطبایی امروز در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
احمد نقیبزاده، موسی غنینژاد، ژاله آموزگار، حمید احمدی، اصغر دادبه، صادق سجادی، بهروز غریبپور، محمدجواد کاشی، احسان هوشمند، قدیر نصری، ناصر سلطانی، اسماعیل خلیلی، الهه ابوالحسنی، حامد زارع، مصطفی نصیری، اشکان زارع و امین مرئی از حاضران در این مراسم بودند.
همچنین سهراب پور ناظری در این مراسم هنرنمایی کرد و سیدنوید کلهرودی اجرای برنامه را بر عهده داشت.
این مراسم با استقبال دوستداران این استاد بزرگ مواجه شد.
پیام دکتر ژاله آموزگار به مراسم بزرگداشت استاد سیدجواد طباطبایی
در سوگ سرو ایران سید جواد طباطبایی
سید جواد طباطبایی (۲۳ آذر ۱۳۲۴ – ۹ اسفند ۱۴۰۱) استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی در زمینه فلسفه، تاریخ و سیاست بود. او عضو پیشین هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود.
وی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ در موسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی پرسش به تدریس فلسفه پرداخت. طباطبایی مدیر گروه فلسفه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز بود.
طباطبایی در سال ۱۳۲۴ در تبریز زاده شد. پدرش را که از بازاریان تبریز بود، در هشتسالگی از دست داد. در همان دوران کودکی زبان فرانسه را نزد کشیشی فرانسویزبان فراگرفت. او همزمان با تحصیلات آموزشی رسمی، برای فراگیری فلسفه به حوزه علمیه تبریز نیز میرفت و پس از یادگیری زبان عربی، شرح منظومه سبزواری را در آنجا فراگرفت.
طباطبایی تا انتهای دبیرستان در تبریز تحصیل کرد و سپس برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه تهران رفت. در هنگام تحصیل در تهران، نزد جواد مصلح شروع به خواندن اسفار ملاصدرا و الهیات شفای ابنسینا کرد و در همان زمان نیز در سمینارهای هانری کُربَن شرکت میکرد که با حضور استادان آشنا به زبان فرانسوی در دانشگاه تهران برگزار میشد.
پس از اخذ کارشناسی حقوق از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دوران سربازی خودش را به عنوان سپاه ترویج در تهران و تبریز گذراند. در این دوران، آنگونه که خودش میگوید، بخش مهمی از وقت خود را صرف خواندن آثار انگلیسی و فرانسوی میکرد. طباطبایی توانست در انتهای دوران سربازی، بورس تحصیلی دانشگاه پاریس را بگیرد و به فرانسه برود. در پاریس او همان ابتدا تصمیم به تغییر دانشگاه گرفت و توانست با قبول شدن در امتحان ورود به دوره «دکتری دولتی»، مستقیماً وارد این دوره در دانشگاه سوربن شود و سپس با اخذ دیپلم مطالعات عالی D.E.S از رشته فلسفه سیاسی فارغالتحصیل شد.
او در سالهای حضور در فرانسه هم در حلقهٔ لوئی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست و فرانسوا شاتله فیلسوف هگلی مارکسی بود و هم به حوزه گروهی از کشیشهای یسوعیای که در مسائل فلسفی در سطح بالایی بودند، رفتوآمد داشت و با یکی از مفسران مطرح هگل در ارتباط بود. در همین حلقه بود که یادداشتها و حاشیههایی را که لنین بر کتابهای هگل نوشته بود، ترجمه و با عنوان یادداشتهایی درباره دیالکتیک منتشر کرد. همچنین مجموعه مقالههایی از لویی آلتوسر را با عنوان لنین و فلسفه و سه مقاله دیگر درباره کارل مارکس و مارکسیسم، همچنین جدال نظری آلتوسر و جان لوئیس را ترجمه و منتشر کرد.
در سال ۱۳۶۳ با نوشتن رسالهای درباره «تکوین اندیشه سیاسی هگل جوان»، با دریافت درجه ممتاز دکترای دولتی در رشته فلسفه سیاست به ایران بازگشت. پس از بازگشت به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران درآمد و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد.
ایرانشهر
او از شارحان نظریه در مورد ایرانشهر است که در آن کل نظام سیاسی ایران را در گذر تاریخ متأثر از فرهنگ ایران میداند. فرهنگی که نه متعلق به یک قوم خاص، بلکه ترکیبی از اقوام مختلف در مرزهای فرهنگی به نام ایران بوده است.
او میگوید که «ایرانشهر» مقولهای در تاریخنویسی ایران است و به هیچ وجه شعاری در پیکار سیاسی نیست. «ایرانشهر» به عنوان مقولهای برای تبیین تداوم تاریخی ایران به کار رفته که یکی از مقدمات تدوین تاریخ جامع ایران است، یعنی اینکه در نوشتن تاریخ ایران تداومی در دوران قبل و بعد از اسلام در ایران وجود دارد، دورهای که نام ایران، ایرانشهر بوده است. طباطبایی نشان میدهد که میتوان نظریههای سیاسی در دوران پس اسلامی در ایران را در ادامه خداینامهها و سِیرَالمُلوکهای بازمانده از دوره ساسانی مورد بررسی قرار داد و تفسیر کرد.
وی در باب اینکه «ایران سرزمین کدام قوم است؟» مینویسد:
ایرانزمین، سرزمینِ همه ایرانیان است. ایرانیان نامِ عامِ همه «ما»، یعنی مردمانی است که به طورِ تاریخی، از کهنترین روزگاران در آن سکونت گُزیده و تقدیرِ تاریخی آن سرزمین و تقدیرِ تاریخی خود را رقم زدهاند.
این «ما» هیچ قیدی و تخصیصی ندارد و هیچ قیدی و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود. این «ما» بر همه مردمِ ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمولِ عامِ آن خارج کرد. این «ما» فرآورده وحدتِ کلمه سیاسی نیست، به طورِ تاریخی نیز چنین نبوده است، بلکه، مانندِ خودِ ایرانزمین، به طورِ خودجوش، وحدتی در کثرت است. این «ما» کثرتِ همه ایرانیانیاست که از هزارههای پیشین، در زمانهایی و از مکانهای گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمینِ بزرگ را برای سکونتِ خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بدِ آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگِ آن را آفریدهاند.
پایان پیام