فراغت نوروزی سازنده ترین اوقات فراغت همگانی است
به گزارش گلونی نعمتالله فاضلی در کانال تلگرامش نوشت:
نوروز طولانیترین تعطیلات ایران و عالیترین و سازندهترین اوقات فراغت همگانی ایرانی است.
نوروز روال زندگی روزمره ایرانی را به تعلیق درمیآورد و انجام «کار» را موقتا به تاخیر میاندازد تا انسان ایرانی فارغ بال و آزاد شده و به فعالیتهایی مشغول شود که پاسخ گوی نیازهای وجودی، خلاقه، داوطلبانه، آزاد و انسانی اوست.
نوروز فضایی جمعی میسازد تا همه با هم فراغت را تجربه کنیم، سفر برویم، دیدار کنیم، کتاب بخوانیم، موسیقی بشنویم، فیلم ببینیم، گپ بزنیم، تخمه بشکنیم و آجیل بخوریم، به باغ و گل و گیاه برسیم، محیط خانه و زندگی را زیبا و تمیز کنیم، سر و روی مان را آراسته و پیراسته سازیم، با خودمان خلوت نماییم، سری به صندوقچه خاطرات بزنیم، یادی از رفتگان کنیم، دفترچه خاطرات را ورق بزنیم، طعم شیرین روزهای قدیم را بچشیم، موزه گردی کنیم، برای دوستان و آشنایان دور و نزدیک پیام دهیم، دلهامان را از کینهها بشوییم، ورزش و بازی کنیم و خلاصه دلی از عزا دراوریم و پولها و پس اندازها را خرج خودمان و دلها و رویاهامان نماییم.
نوروز نابترین فراغت جمعی و همگانی ایرانیان است. فراغت نوروزی در تعطیلات آن نیست؛ روزهای تعطیل در ایران کم نیست؛ اما هیچ کدام تعطیلات نوروز نیستند و نمیشوند.
ما «مرخصیهای» زیادی داریم یا حتی تعطیلات رسمیسیاسی و دینی، اما آنها «فراغت شاد» نیستند.
آنها یا مرخصیهای سالانه فردیاند و طبیعتا فاقد فضای همگانی دلنشین نوروزیاند، یا تعطیلات رسمی و دینی و حکومتیاند که فاقد ارزش مدنی یا فراغت شادند.
فراغت نوروزی، فراغت از کارها و انجام فعالیت برای اعلام وفاداری به حکومت و ایدیولوژیهای رسمی نیست؛ بلکه فعالیت برای کسب و توسعه «آگاهی شاد»، «آگاهی آزاد» و «اگاهی مستقل» و «مدنی» است.
نوروز به فرمان دل بودن است نه به فرمان دیوان و دولت. رمزگان آشکار و پنهان نوروزی، راز و رمز نمادین انسانیت و انسان ورزی است فارغ از کیشها، مذهبها، ملیتها، حکومتها، ایدیولوژیها و حتی فارغ از سلسله مراتبها و امر و نهیهای قدرتها و سلطه جویان و سلطههای رنگارنگ.
فراغت نوروزی، مقاومت در برابر «فرسودگی» است. جامعه ی امروزی و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اش، انسانها را میفرساید و فرسوده کرده است. جان و روان ما زیر چرخهای فناوریها، کالاها، شهرها و کلانشهر، و زیر فشار خوردکننده ی زندگی صنعتی و مابعد صنعتی له شده است.
بیونگ چولهان، جامعه شناس کره جنوبی، در کتاب خواندنی اش «جامعه ی فرسودگی، جامعه ی شفافیت» از بیماری «دستاوردسالاری» و سیطره «سوژه دستاوردخواه» صحبت میکند؛ سوژه ای طماع، سیری ناپذیر و بیش فعال که زیر «فشار دستاورد داشتن» روانش مختل و افسرده شده (هان ۱۳۹۹: ۲۵) است.
این است که اندیشمندان امروزی مانند آلن لایتمن ناگزیر «در ستایش اتلاف وقت» (لایتمن ۱۳۹۹) مینویسند و از چالش «دنیای شلوغ» سخن میگویند که باعث شده ما «خودمان را از دست دادهایم».
در چنین فضای فرسایندهای، فراغت به همان اندازه نان، جان پناه و آموزش، برای بقای گونه بشر حیاتی است. نوروز، فراغتی است حیاتی و نجات بخش انسان ایرانی در مواجهه با این «جامعه فرسودگی».
شرط لازم برای فهم فراغت نوروزی، شناخت معنای فراغت است. فراغت نوروزی، فرصت است؛ فرصتی برای با هم بودن، و توجه و تفطن یافتن و پیدا کردن به اهمیت و ضرورت این با هم بودن، به دیگری و دیگران اندیشیدن و از آنها یاد کردن.
جامعه فرسوده، مجال با هم بودن فارغ بال، غیرمنفعت جویانه و مهربانانه را از ما میستاند. فراغتی میخواهد که دیگران را یاد کنیم. نوروز فضای چنین فراغتی است.
همین طور دیگر سازوکارهای نوروزی، هر کدام فرصت فراغتی مغتنمیاند برای «بودن» و «شدن» ما، انسان و انسانی بودن و شدن به شیوهای ایرانی.
کارهای نوروزی کسب و کار یا کاسبی نیست؛ اما بیهودگی و هرز و هدر دادن وقت هم نیست. فراغت، به ویژه فراغت نوروزی به معنای تعطیلی، بی کاری، بیهودگی و بیعاری نیست.
کریس روجک در کتاب «نظریه فراغت» (روجک ۱۳۹۵) شرح دقیقی از چیستی فراغت میدهد و پیچیدگیها، تنشها و تعارضات «جامعه فراغتی» امروزی را بیان میکند.
نمیخواهم این مباحث را بشکافم هر چند فهم فراغت، از جمله فراغت نوروزی، نیازمند ملاحظه جدی این تنشها و تعارضات است؛ اما به رغم تعارضاتی که فرایند مصرفی شدن و تجاری و کالایی شدن برای فراغت نوروزی ایجاد کرده، همچنان نوروز «فرصت و «فضا مولد» است؛ که انسان ایرانی در آن میآفریند؛ آفرینش مهربانی؛ آفرینش زیبایی؛ آفرینش توجه کردن به خود و دیگری؛ آفرینش صلح و دوستی؛ و آفرینشهایی همه از جنس معنا و فرهنگ.
در ایران امروز که «سیاست سوگ» بر سیاست فرهنگی سیطره دارد، و غم و اندوه از در و دیوار میبارد، فراغت نوروزی، علاوه بر فراغت شاد، کار تعدیل و جبران اندوه را هم میکند؛ اندوههایی که از فقر و فلاکت فراگیر، آلودگیهای زیست محبطی، فرسایش پرشتاب سرمایههای اجتماعی، بی اعتمادی جمعی و نهادی، و اندوه جانکاه استبداد و ناکاراییهای نظام حکمرانی سرچشمه میگیرند.
فراغت نوروزی، فراغت گفتگویی است، گفتگوهای خانوادگی، دوستانه و انبوه گپ و گفتهای اتفاقی که در سفرها و همنشینیهای نوروزی پیش میآید.
میل سیری ناپذیر ایرانی برای گپ و گفت در فراغت نوروزی گل میکند و مجالی برای جبران کم و کاستیهای سالانهاش مییابد.
این گپ و گفتها سیمان و ملاط محکمی برای همزیستی، هم افزایی و هم اندیشی و همکاری است.
فراغت نوروزی تنها گپ و گفت با دیگران و انسانها نیست؛ بلکه فرصتی است برای همنشینی با طبیعت و گلها و درختان و سبزهها و حتی جانوران و حیوانات. نه فقط در سیزه به در بلکه در تمام لحظات نوروزی همسخنی با طبیعت جاری و ساری است. تجربه پیوستگی و همبستگی با طبیعت، که از بنیانهای جهان بینی نوروزی است، رکن فراغت این آیبن است. فراغت نوروزی، فراغت سبز است و سبزه انداختن.
فراغت نوروزی «گفتگوی درونی» نیز هست؛ خودکاوی و خوداندیشی. تماشای فیلمها، نمایشها، خواندن کتابها، داستانها و شعرها، گفتگو در شبکههای اجتماعی و گپ و گفتهای دیگر، خواسته یا ناخواسته ما را درگیر میکند، و ناگزیر از سبک سنگین کردن کردارها و گفتارها و زندگی میسازد.
فراغت نوروزی ما را وادار میکند، حتی ناچیز، «به آنچه میکنیم فکر کنیم». در عین حال، به آنچه در جامعه میگذرد هم فکر کنیم. «آگاهی نوروزی» از همین جا میآید. در این فکر کردن تنها نیستیم؛ تنها نیستیم و میدانیم دیگران هم چون ما گفتگوی درونی دارند و میاندیشند.
متیو لیبرمن، دانشمند برجسته «علوم اعصاب شناختی اجتماعی» در تحقیقاتش در کتاب «مغز اجتماعی» (۱۳۹۹) نشان داد مغز انسان از اوقات فراغت خود برای یادگیری در زمینه جهان اجتماعی و تعامل با دیگران استفاده میکند.
او برپایه همین یافته شگفت انگیزش توضیح داد فراغت نه تنها بیهودگی و هدر دادن وقت نیست، بلکه ضرورت حیاتی ماست.
بخش مهمی از نیازهای وجودی ما در فراغتها تامین میشود. نوروزی تامین کننده چنین فراغتی برای ایرانیان است. مقاومت سرسختانه ما برای بقا و بسط نوروز هم از همین جا سرچشمه میگیرد.
نوروز آگاهی از اندیشه تازه است
پایان پیام
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید