نظریه نوروز و اندیشه ایرانی
نظریه نوروز و اندیشه ایرانی
به گزارش گلونی نعمتالله فاضلی در کانال تلگرامش نوشت:
نوروز نظریه است، نظریهای فرهنگی که توصیف و تبیینی از چیستی، چرایی و چگونگی جهان، انسان، زمان و هستی ارائه میکند.
حمیدرضا سعادت نیاکی در یادداشتی خواندنی با عنوان «ایرانیان و فرهنگ ایرانی از دیدگاه امانویل کانت» مینویسد: «کانت در کتاب «درس گفتارهای منطق بلومبرگ» توان نظرورزی ایرانیان را میستاید و میگوید ایرانیها از نخستین مردمانی بودند که نظرورزی را آغاز کردند و برخلاف ملتهای دیگر که اندیشههای شان انباشته از جادو و موهومات بود ایرانیها از راه صور نمادین، همین آیینهای نوروزی، نظرورزی میکردند.»
میخواهم با همین عینک کانتی نظریه نوروز را شرح دهم. قبل از این که این نظریه را توضیح دهم لازم است نقدی را که بر این سخن هست پاسخ دهم.
عادت داریم نظریهها را ساخته و پرداخته نظریه پردازان بدانیم و امضای دانشمند و اندیشمندی را پای آن ببینیم.
دشوار است که ملتها و فرهنگها را صاحب نظر و اندیشه ورز بدانیم.
کلیفورد کانر مورخ بلندآوازه در شاهکار ماندگارش «تاریخ علم مردم» (۱۳۹۵) کل تاریخ علم و اندیشه بشری را مرور میکند تا نشان دهد اندیشه، حتی اندیشههای علمی و ریاضیات، عموما ساخته و پرداخته زندگی جمعی مردم بوده و این مردم عادی بودهاند که در فرایند زندگی شان و برای پاسخ به مسئلهها و نیازهای شان اندیشیدهاند و نظریهها و نوآوریها را ساخته و ابداع کردهاند.
شرح تاریخ علم مردم مجال دیگری میطلبد اما کاش این کتاب شگفت انگیز را بخوانید.
اگر بخواهیم نظریه پردازی ملتها را دقیقتر بدانیم ناگزیریم دستاوردهای علوم شناختی را بدانیم. اسلومن و فرنباخ در کتاب «توهم آگاهی» (۱۳۹۸) بحث شان را با عنوان «نادانی و جامعه آگاهی» شروع میکنند.
استدلال آنها این است: «هوش در جامعه واقع است نه در افراد» (ص ۳۶) و نشان میدهند «همه آگاهی در سر ما قرار ندارد، بلکه در یک جامعه به اشتراک گذاشته شده است.» (۱۱).
آنها معتقدند «اکثر آگاهیهای فردی و با اهمیت به نحو قابل توجهی کم عمق و سطحیاند»(۱۳).
به همین بسنده میکنم وگرنه میدانیم که کارل مانهایم در سالهای ۱۹۳۰ با نشان دادن این که اندیشه به طور جمعی و تاریخی تعین وجودی پیدا میکند، جامعه شناسی شناخت را بنا نهاد ( مانهایم ۱۴۰۱).
اکنون میتوانیم بپرسیم فرهنگ ایرانی چه نظریههایی را ساخته و پرداخته کرده است؟ استاد فقید سیدجواد طباطبایی، «نظریه ایرانشهری» را یکی از نظریههایی میداند که از مغز تاریخ و جامعه ایرانی تراوش کرده است.
مرتضی فرهادی نیز نشان میدهد «نظریه یاری گری» و اشکال متنوع تعاون و همیاری، راهنمای زندگی جمعی ایرانی بوده است.
عبدالحسین زرین کوب نیز «نظریه خشونت پرهیزی» ایرانی را از دل تاریخ بیرون کشید؛ نظریهای که ادیبانی چون اصغر دادبه آن را «فلسفه ایرانی زندگی» میدانند که از شاهنامه آغاز میشود و از طریق خیام و مولانا و حافظ و سعدی تا سهراب سپهری تداوم دارد.
میتوان این نظریهها را نقد کرد و مناقشه انگیز دانست چنان که برخی نیز چنین کردهاند. اما نکتهای هست که مناقشه انگیز نیست: فرهنگ و تاریخ ایران نظریه آفرین است. کسی این را نفی نکرده است.
استاد فقید محمدامین قانعی راد احتمالا برجستهترین شارح جامعه شناسی علم و فناوری ایران، در کتاب «تحلیل فرهنگی صنعت» (۱۳۹۹) نظریه ای مطرح میکند و نشان میدهد جوامع دو گونهاند: فناوری محور (جوامعی مثل آمریکا)؛ و میراث فرهنگی محور (مثل ایران).
قانعی راد استدلال میکند جوامع گونه میراثی، حول میراث و فرهنگ شان میاندیشند.
این مقدمات را گفتم تا بگویم نوروز آیین نیست، نظریه و اندیشه است که در کالبد آیین عینیت و تجسم مییابد.
اکنون این پرسش پیش روی ماست که نوروز چه نظریهای است؟ اگر نوروز را سنت و جشن باستانی بدانیم، نمیتواند پاسخگوی اندیشهای برای زندگی و جهان امروزی باشد.
همچنین اگر آن را پارهای از دین (زردشتی) بدانیم نمیتواند سخنی و اندیشهای درباره واقعیت جهان باشد، چرا که آموزهای صرفا تجویزی میشود و محصور و محدود به دینداران.
نوروز نظریهای درباره جهان است که در هر زمان و مکانی تفسیر و معنا میشود و متناسب زمانه، زبانی برای اندیشیدن به جهان خلق میکند.
جلوهها و جنبههایی از نظریه نوروز را در جستارهایی کوتاه توضیح میدهم. این جستارها را برای عموم و عامه اهل فکر مینویسم و از شرح و بسط دقیق و موشکافانه بسیاری پرهیز میکنم، اگرچه شرط و ادب اندیشه ورزی دقت کردن و کلنجار رفتن با جزییات است.
نوروز جوشش جمعی برای شادی است
پایان پیام
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید
کد خبر : 276340 ساعت خبر : 9:48 ب.ظ