اسطوره آفرینش مانی؛ آفرینش دوم
به گزارش گلونی اسطوره آفرینش و به طور کلی اساطیر در آیین مانوی با این که در اسامی و برخی از اصطلاحات با ادیان و آیینهایی زرتشتی، مسیحی و بودایی شباهت زیادی دارد.
اما باید بدانیم که این شباهت در این آیین تنها در حد تشابه اسمی و اصطلاحی باقی مانده و ربطی به بن این ادیان ندارد.
در واقع با این که مانی در آیین خود از آیینهای دیگر بهره برده اما نمیتوان دین او را مساوی با دین زرتشت، مسیح یا آیین بودا بدانیم.
در این یادداشت قصد داریم تا درباره آفرینش دوم در اسطوره آفرینش مانوی بدانیم.
یادداشت قسمت قبل را آنجا تمام کردیم که پدر بزرگی، ایزد ایزدان در این آیین، برای کمک به هرمزدبغ، نماد انسان ازلی که در جریان جنگ با نیروهای تاریکی در دوزخ افتاده بود، گروه دوم ایزدان را میآفریند.
اولین ایزدی که در این مرحله آفریده شده، با نام دوست روشنان شناخته میشود. سپس بامایزد و مهرایزد آفریده میشوند.
مهرایزد در جریان نجات هرمزدبغ آوایی سر میدهد و هرمزدبغ صدای او را میشوند. به این ترتیب مهرایزد میتواند موجبات رهایی هرمزدبغ از جهان تاریکی را فراهم آورد و خود به جهان بدیها بتازد و نیروهای اهریمنی را شکست دهد.
این اتفاق مرحله جدیدی را در آفرینش رقم میزند. مهرایزد در جریان این نبرد از تن دیوهایی که کشته است، هشت زمین و از پوست تن آنها ده آسمان خلق میکند و دیگر دیوانی که جان سالم به در بردهاند را به زنجیر میکشد و در طاق آسمان حبس میکند.
سپس از بارقههای نوری که این دیوان بلعیدهاند اما هنوز این نورها در پاکی به سر میبرند، ماه و خورشید را میآفریند و از نورهایی که آلوده شدهاند، ستارگان را.
در این مرحله همچنان نورهایی بودند که در اسارت دیوان به سر میبردند. مهرایزد برای رهایی این انوار سهچرخ آتش، آب و باد را ساخته و زَندبَد را به نگهبانی آنها میگمارد.
در همین حال، دهبد آسمانها را و مانبد سه زمین از هشت زمینی که به آنها اشاره کردیم، بر شانههای خود نگه میدارند.
گفتنیست که در مرحله دوم اساطیر آفرینش مانوی جهان بدون جنبش و حرکت است و حیات در آن حضور ندارد.
در قسمت بعدی همراه گلونی باشید تا ببینیم در آفرینش سوم اساطیر مانوی چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.
اسطوره آفرینش مانی؛ آفرینش نخست
پایان پیام
نویسنده: کیمیا قنبری